cabinet

/ˈkæbənət//ˈkæbɪnət/

معنی: اطاقک، کابینه، قفسه، هیئت دولت، جعبه کشودار، هیئت وزرا
معانی دیگر: هیئت وزیران، (امریکا - اغلب با c بزرگ) هیئت مشاوران رئیس جمهور، گروه مشاوران، وابسته به کابینه (یا هیئت مشاوران عالی)، (گنجه ی شیشه دار که در آن اشیای بهادار یا زیبا را قرار می دهند) هزار بیشه، بوفه، اشکاف، کمد، جعبه ی رادیو (یا تلویزیون و غیره)، محفظه، وابسته به اشیای زینتی یا پر بها (که معمولا در قفسه یا ویترین قرار داده می شوند)، (قدیمی) اتاق کوچک و خصوصی، خلوت گاه، وابسته به نجاری و کمدسازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a piece of furniture with shelves, compartments, or drawers, and usually covered by a door or doors.
مترادف: chest, cupboard, dresser, sideboard
مشابه: armoire, bookcase, breakfront, buffet, bureau, chest of drawers, chiffonier, commode, desk, furniture, highboy, hutch, lowboy, secretary, table, wardrobe

- Cups and glasses go in this cabinet, and the good plates go in the china cabinet.
[ترجمه گوگل] فنجان ها و لیوان ها در این کابینت می روند و بشقاب های خوب در کابینت چینی
[ترجمه ترگمان] لیوان ها و لیوان ها به داخل این کمد می روند و بشقاب های خوب داخل کمد چینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The door of the bathroom cabinet has a mirror.
[ترجمه گوگل] درب کابینت سرویس بهداشتی دارای آینه می باشد
[ترجمه ترگمان] در کابینت دستشویی یه آینه داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: furniture used to contain a television set or radio.
مشابه: armoire, stand, table

- Some of these big old radios had beautiful carved wood cabinets.
[ترجمه گوگل] برخی از این رادیوهای قدیمی بزرگ دارای کابینت های چوبی حکاکی شده زیبایی بودند
[ترجمه ترگمان] بعضی از این رادیوی بزرگ قدیمی، قفسه های چوبی بسیار زیبا داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (often cap.) an official group of advisors to the head of a government.
مترادف: council
مشابه: administration, advisers, board, committee, ministry, panel

- The President met with the Cabinet to discuss the plan.
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور برای بررسی این طرح با هیئت دولت دیدار کرد
[ترجمه ترگمان] رئیس جمهور با هیات دولت دیدار کرد تا درباره این طرح بحث و گفتگو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to a political cabinet.
مشابه: advisory, legislative, party

- Cabinet officials will meet this afternoon.
[ترجمه گوگل] اعضای کابینه عصر امروز تشکیل جلسه خواهند داد
[ترجمه ترگمان] مقامات کابینه امروز بعد از ظهر ملاقات خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: used in cabinetmaking.
مشابه: wood, woodworking

(3) تعریف: of suitable size or quality to be displayed in a cabinet or private room.
مشابه: antique, decorative, ornamental, valuable

- cabinet china and crystal
[ترجمه گوگل] کابینت چینی و کریستال
[ترجمه ترگمان] قفسه ظروف چینی و کریستال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cabinet objects
اشیای درون قفسه (یا پشت ویترین)

2. a cabinet meeting
گردهمایی اعضای کابینه

3. liquor cabinet
(درخانه) گنجه ی نوشابه های الکلی و مخلفات آنها

4. several cabinet ministers were involved in the coup
چندین وزیر در کودتا دست داشتند.

5. in cabinet
در جلسه ی کابینه

6. a china cabinet
گنجه ی ظروف چینی

7. a medicine cabinet
قفسه ی دارو

8. office of cabinet rank
مقام وزارت (عضویت کابینه)

9. the present makeup of the cabinet favors peace
بیشتر اعضای کابینه ی فعلی طرف دار صلح هستند.

10. the prime minister presented his cabinet to the parliament
نخست وزیر اعضای کابینه ی خود را به مجلس معرفی کرد.

11. Please wedge this cabinet to keep it from tipping.
[ترجمه گوگل]لطفاً این کابینت را گوه بزنید تا از واژگونی آن جلوگیری کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا این کابینه را بردارید تا آن را از حالت انعام دور نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. All members of the cabinet are collectively responsible for decisions taken.
[ترجمه گوگل]همه اعضای کابینه به طور جمعی مسئول تصمیمات اتخاذ شده هستند
[ترجمه ترگمان]همه اعضای کابینه به طور جمعی مسئول تصمیم گیری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The minister appealed to the Cabinet not to target her comparatively tiny budget of £4 billion.
[ترجمه گوگل]وزیر از کابینه درخواست کرد که بودجه نسبتاً ناچیز 4 میلیارد پوندی او را هدف قرار ندهد
[ترجمه ترگمان]وزیر به کابینه متوسل شد تا بودجه نسبتا کوچک او ۴ میلیارد پوندی را هدف قرار ندهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a meeting of the full Cabinet this afternoon.
[ترجمه گوگل]بعد از ظهر امروز جلسه هیئت دولت تشکیل شد
[ترجمه ترگمان]امروز بعد از ظهر جلسه ای از هیات کامل برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The clock cabinet must be 1000 years old.
[ترجمه گوگل]کابینت ساعت باید 1000 سال قدمت داشته باشد
[ترجمه ترگمان]کابینه ساعت باید ۱۰۰۰ سال قدمت داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The chancellor bluntly warned the Cabinet to axe public spending or face higher taxes.
[ترجمه گوگل]صدراعظم صراحتاً به کابینه هشدار داد که از هزینه های عمومی حذف کند یا با مالیات های بالاتر مواجه شود
[ترجمه ترگمان]رئیس دانشگاه صریحا به کابینه هشدار داد که هزینه های عمومی را کاهش دهد یا با مالیات های بیشتر مواجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The wartime cabinet first recruited men into the forces from non-essential industries.
[ترجمه گوگل]کابینه زمان جنگ ابتدا مردانی را از صنایع غیرضروری در نیروها استخدام کرد
[ترجمه ترگمان]کابینه زمان جنگ ابتدا افراد را از صنایع غیر ضروری به نیروهای خود جذب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He reshuffled the cabinet to firm his government.
[ترجمه گوگل]او کابینه را تغییر داد تا دولت خود را محکم کند
[ترجمه ترگمان]او کابینه را تغییر داد تا دولت خود را محکم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اطاقک (اسم)
booth, cubicle, box, cabinet, small room

کابینه (اسم)
cabinet

قفسه (اسم)
rack, cupboard, cabinet, encasement, wardrobe

هیئت دولت (اسم)
cabinet

جعبه کشودار (اسم)
cabinet

هیئت وزرا (اسم)
cabinet

تخصصی

[عمران و معماری] اتاق کوچک
[کامپیوتر] قفسه ی محفظه
[پلیمر] اتاقک

انگلیسی به انگلیسی

• chest; small room; government cabinet of ministers; office
the cabinet is a group of the most senior ministers in a government.
a cabinet is a cupboard used for storing things such as medicines or alcoholic drinks.

پیشنهاد کاربران

1. قفسه. کابینت. بوفه 2. ( تلوزیون و دستگاه های صوتی ) جعبه 3. قفسه پرونده 4. هیئت دولت. هیئت وزرا. کابینه 5. جلسه هیئت دولت
مثال:
a cabinet full of trophies from his travels
یک کابینت پر از سوغاتیهایی از سفرهایش
کابینت، کابینه
مثال: She keeps her dishes in the kitchen cabinet.
او ظروف را در کابینت آشپزخانه نگه می دارد.
هیئت دولت
هیئت وزیران
گنجه
میتواند گنجه آشپزخانه باشد، یا گنجه نصب تاسیسات و کارساز شبکه رایانه ای باشد و غیره
cabinet 2 ( n ) e. g. shoe cabinet.
cabinet
cabinet 3 ( n ) the Cabinet =a group of chosen members of a government, that is responsible for advising and deciding on government policy
cabinet
cabinet 1 ( n ) ( k�bənət ) =a piece of furniture with doors, drawers, and or shelves, that is used for storing or showing things, e. g. kitchen cabinets.
cabinet
۱. قفسه، کابینت
۲. ( در رادیو، دستگاه های صوتی ) جعبه
۳. هیئت دولت، هیئت وزرا، کابینه
۴. ( کاربرد قدیمی ) اتاق خلوت
کابینه یا کابینت و قفسه
کابینت گنجه
کابینت
کابینه یا همان هیأت وزیران سابق که ریاست آن بر عهده نخست وزیر بود که پس از اصلاح قانون اساسی و حذف نخست وزیر به هیأت دولت تغییر نام داد.
کابینت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس