cruise

/ˈkruːz//kruːz/

معنی: سفر دریایی، گشت زدن
معانی دیگر: (برای تفریح یا جستجو) گشت زدن، پرسه زدن، (هواپیما) با پر بازده ترین سرعت پرواز کردن، سرعت بهینه، (اتومبیل) با سرعتی که راننده از قبل توسط دستگاه خودکار تعیین کرده است حرکت کردن، بهین رو، (در دریا یا خشکی یا هوا) سفر کردن، رهسپار بودن، دریا گردی کردن، نوردیدن، سفر تفریحی، نوردش، (جنگلبانی - برای تخمین میزان چوب) در جنگل گشتن، جنگل را وارسی کردن، (به منظور یافتن شریک همجنس باز) گشتن و دید زدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: cruises, cruising, cruised
(1) تعریف: to travel, esp. in a ship, for pleasure, the destination being of secondary concern.
مشابه: sail, ship

- For their honeymoon, they're going to cruise in the Mediterranean.
[ترجمه SARA] برای ماه عسلشان، به مدیترانه برای سفر دریایی رفتند.
|
[ترجمه بتیخب] آنها برای ماه عسل به دریای مدیترانه رفتند
|
[ترجمه Misha TT] آنها برای ماه عسل به دریای مدیترانه سفر ( دریایی ) کردند
|
[ترجمه Mina] آنها قصد دارند برای ماه عسلشان، به مدیترانه سفر کنند. ( سفر دریایی )
|
[ترجمه elsa] آن ها برای ماه عسل با سفر دریایی به مدیترانه رفتند
|
[ترجمه 💗Lalisa🖤] آنها برای ماه عسل با سفر دریایی به مدیترانه میروند
|
[ترجمه به تو چه] برای ماه عسل انها قصد دارند به دریای مدیترانه سفر کنند
|
[ترجمه گوگل] برای ماه عسل، آنها قصد دارند در دریای مدیترانه سفر کنند
[ترجمه ترگمان] آن ها برای ماه عسل به سفر دریایی می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to travel about for purposes of reconnaissance or in search of something.

- The patrol boats were cruising around the island.
[ترجمه لایک کنید ♥️] قایق های گشت زنی در اطراف ایسلند بودند
|
[ترجمه گوگل] قایق های گشتی در حال گشت و گذار در اطراف جزیره بودند
[ترجمه ترگمان] قایق های گشتی در حال گشت و گذار اطراف جزیره بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police cruised through the neighborhood.
[ترجمه امیر علی] پلیس در آن محل گشت میزد
|
[ترجمه لایک کنید ♥️] گشت پلیس در آن محله
|
[ترجمه گوگل] پلیس در محله گشت زد
[ترجمه ترگمان] پلیس در محله گشت می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The taxi driver cruised down Park Avenue looking for fares.
[ترجمه گوگل] راننده تاکسی در خیابان پارک به دنبال کرایه رفت
[ترجمه ترگمان] راننده تاکسی در خیابان پارک به دنبال پول می گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to travel at a fixed, efficient, and moderate speed for a sustained period, as do ships and airplanes.

- The plane was cruising at an altitude of 35,000 feet.
[ترجمه گوگل] این هواپیما در ارتفاع 35000 پایی در حال گشت و گذار بود
[ترجمه ترگمان] هواپیما در ارتفاع ۳۵،۰۰۰ متری گشت می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (informal) to search for a sex partner, esp. in public places.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to travel through or over, esp. in a ship.
مشابه: sail, voyage

- We cruised the Caribbean last year.
[ترجمه گوگل] ما سال گذشته در دریای کارائیب سفر کردیم
[ترجمه ترگمان] ما پارسال توی \"کارائیب\" حرکت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a pleasure trip on a ship.

- We've decided to go on a cruise for our vacation this year.
[ترجمه شما] ما تصمیم گرفتیم امسال برای تعطیلات به سفر تفریحی برویم
|
[ترجمه Niloufar] ما امسال تصمیم گرفتیم که برای تعطیلات به سفر برویم
|
[ترجمه گوگل] ما تصمیم گرفتیم برای تعطیلات امسال به یک کشتی دریایی برویم
[ترجمه ترگمان] ما امسال تصمیم گرفتیم که برای تعطیلات به سفر برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Why don't you take a cruise to the Bahamas?
[ترجمه گوگل] چرا با سفر دریایی به باهاما نمی روید؟
[ترجمه ترگمان] چرا نمیری به جزیره \"باهاماس\" سفر کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cruise control
(اتومبیل) بهین رو،کروز کنترل

2. their cruise lasted five days
دریا گردی آنها پنج روز طول کشید.

3. to cruise the persian gulf in a sailboat
با کشتی بادبانی خلیج فارس را نوردیدن

4. a shakedown cruise
سفر آزمایشی با کشتی نو

5. she always dreamed of a long cruise on a luxury ship
او همیشه خواب یک سفر طولانی در یک کشتی مجلل را می دید.

6. The car will cruise at 80 mph in top gear.
[ترجمه Dina-2gfm] خودرو با سرعت 80 مایل در هر ساعت با دنده ی بالا حرکت می کند ( گردش می کند )
|
[ترجمه گوگل]این خودرو با دنده بالا با سرعت 80 مایل در ساعت حرکت می کند
[ترجمه ترگمان]این خودرو با سرعت ۸۰ مایل بر ساعت سوار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'd love to go on a round-the-world cruise.
[ترجمه Amir] من دوست دارم به سفر دریایی دور دنیا بروم
|
[ترجمه مینا مومن زاده طبریان] I'd love to go around the world with a cruise tour. ( از نظر من جمله بالا غلط است و یک جمله را جایگزین آن کردم ) من دوست دارم با یک تور دریایی ( تور سفر دریایی ) دور دنیا سفر کنم .
|
[ترجمه گوگل]من دوست دارم به یک سفر دریایی دور دنیا بروم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم یه سفر دور دنیا رو شروع کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'll cruise over to your place about three.
[ترجمه گوگل]من حدود سه به محل شما سفر خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من در حدود سه سال به محل شما سفر می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The cruise was advertised as the 'journey of a lifetime'.
[ترجمه گوگل]این سفر دریایی به عنوان "سفر یک عمر" تبلیغ شد
[ترجمه ترگمان]این سفر دریایی به عنوان سفر یک عمر تبلیغ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The aim of the cruise was to awaken an interest in and an understanding of foreign cultures.
[ترجمه گوگل]هدف از سفر دریایی بیدار کردن علاقه و درک فرهنگ های خارجی بود
[ترجمه ترگمان]هدف این سفر، بیدار کردن علاقه و درک فرهنگ های خارجی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their dream turned into a nightmare as the cruise ship began to sink.
[ترجمه Bahar_farzin46613] رویای آنها تبدیل شد به کابوسی از کشتی در حال غرق شدن
|
[ترجمه گوگل]رویای آنها با شروع غرق شدن کشتی کروز به یک کابوس تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]رویای آن ها به کابوسی تبدیل شد که کشتی کروز در حال غرق شدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was billed as the new Tom Cruise.
[ترجمه گوگل]او به عنوان تام کروز جدید معرفی شد
[ترجمه ترگمان]تام کروز جدید نام داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Tom Cruise has performed his own stunts for Mission Impossible defying warnings from professionals.
[ترجمه گوگل]تام کروز شیرین کاری های خود را برای ماموریت غیرممکن انجام داده است که هشدارهای حرفه ای ها را نادیده می گیرد
[ترجمه ترگمان]تام کروز (تام کروز)ترفندهای خاص خود را برای ماموریت غیر ممکن از جانب حرفه ای ها انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don's story unfolded as the cruise got under way.
[ترجمه گوگل]داستان دان با شروع سفر دریایی آشکار شد
[ترجمه ترگمان]این داستان زمانی آشکار شد که سفر دریایی در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The cruise included several days ashore.
[ترجمه گوگل]سفر دریایی شامل چندین روز در ساحل بود
[ترجمه ترگمان]این سفر شامل چند روز در ساحل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The cruise ship is a four-decker.
[ترجمه گوگل]کشتی کروز چهار طبقه است
[ترجمه ترگمان]کشتی سیاحتی یک - چهار طبقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We went on a cruise, a first for both of us.
[ترجمه گوگل]ما به یک کشتی دریایی رفتیم، اولین بار برای هر دوی ما
[ترجمه ترگمان] ما به یه سفر دریایی رفتیم، برای هر دومون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. I've always wanted to go on a cruise.
[ترجمه گوگل]من همیشه دوست داشتم به یک کشتی دریایی بروم
[ترجمه ترگمان]من همیشه دلم می خواست به یک سفر دریایی بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. As you cruise the waterways, feast your eyes on the gorgeous views of the illuminated city.
[ترجمه گوگل]در حین گشت و گذار در آبراه ها، چشمان خود را به مناظر باشکوه شهر نورانی تماشا کنید
[ترجمه ترگمان]همان طور که تو راه آبی را گشتی، چشم هایت را روی نمای زیبای شهر روشن می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. They've just set off on a round-the-world cruise.
[ترجمه گوگل]آنها به تازگی راهی سفر دریایی دور دنیا شده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها به یک سفر دور و اطراف سفر کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سفر دریایی (اسم)
cruise, sailing

گشت زدن (فعل)
cruise, patrol

انگلیسی به انگلیسی

• cruising, sailing, traveling on a ship; sea voyage (generally taken for pleasure)
sail, sail from place to place; move at a moderate speed, travel; coast
a cruise is a holiday spent on a large ship which visits a number of places.
if a car or a ship cruises, it moves at a constant moderate speed.

پیشنهاد کاربران

گردش دریایی ، گردش با کشتی ، دریاگردی
گردشگری دریایی ، گردشگری با کشتی ، دریاگردشگری
گشت و گذار دریایی ، گشت وگذار با کشتی
دریاپیمایی
Cruise:
Traveling on a ship, a holiday on a ship.
گشت و گذار، گردش
کشتی گردشی یا تفریحی ( به انگلیسی: cruise ship ) گونه ای کشتی مسافری است که برای سفرهای تفریحی استفاده می شود.
فعل : گشت زدن ، رهسپار بودن
cruise ( n ) ( kruz ) =a journey by ocean, visiting different places, especially as a vacation, e. g. a luxury cruise ship. I'd love to go on a round - the - world cruise.
cruise
رهسپار بودن - صعود کردن
👈🏿 France and Iran cruise on to U19 boys' final
وقتی بچه ها تاتی تاتی می کنن قبل از اینکه خوب بتونن راه بیوفتن و دستشون رو به چیزی می گیرن که نیوفتن
به عنوان فعل میشه: گشت زدن
You are looking for sexual partner ( to pick up someone for sextual way )
cruise ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: پایاسیر
تعریف: بخشی از پرواز، از پایان اوج گیری تا آغاز کاهش ارتفاع در نزدیکی مقصد، که در آن سامانۀ موتور و سایر عوامل دخیل در وضعیتی قرار داده می شود که صرفۀ اقتصادی دارد و در طول عمر هواگَرد مؤثر است
گشت و گذار
گردش و تفریح
Cruise means :
Traveling on ship ; a holiday on ship.
Kanon zaban.
Reach 3 🥰
از بغل راه رفتن
To travell ata steady speed
سفر دریایی - سفر با کشتی
Traveling on a ship
a journey on a large ship for pleasure, during which you visit several places
سفر تفریحی ( با کشتی )
مثال :
. They're going on a cruise around the Med
اونا توی یه سفر تفریحی حوالی مدیترانه هستن.
...
[مشاهده متن کامل]

میتونید برای یادگیری لغات و اصطلاحات بیشتر همراه با مثال یه سر به کانال اینستاگرام من بزنید. 😉
languageyar@

وبگردی کردن. گشت زنی در اینترنت
در پول به ویژه درکشتی و هواپیما برای خوشی وهرچه مقصد داشته باشد
Traveling on ship ; aholiday on ship
معنی کلمه cruise کانون زبان
پیمودن ، درنوردیدن
دور زدن
سفردریابی
Sea travel by a ship
سفر دریایی با کشتی.
سفر دریایی
traveling on a ship ; a holiday on a ship
کانون زبان ایران __ ترم Reach 3
to travel without destination or purpose
حرکت افقی
حرکت یکنواخت
حرکت با سرعت ثابت
t is almost impossible to cruise at any speed while driving in a city because you must constantly speed up and slow down
سفر دریایی
گشت دریایی

سفر دریایی. با کشتی مسافرت کردن
سیاحت و سفر دریا یی
Traveling on a ship; a holiday on a ship

مسافرت دریایی
Traveling on a ship, a holiday on a ship
سفر تفریحی دریایی_دریاگردی

کنترل کردن هواپیما و کشتی
باکشتی مسافرت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)

بپرس