1. a crashing fool!
یک احمق تمام عیار!
2. he ran crashing through the branches
او دوان دوان شاخهها را شکست و رد شد.
3. the forest was furrowed by the crashing airpalne
هواپیمای در حال سقوط،جنگل را شیار انداخته بود.
4. I don't want any of you children crashing about upstairs while your father's asleep.
[ترجمه ترگمان]من نمیخواهم هیچ کدام از شما بچهها در حالی که پدرتان در خواب است از پلهها پایین بیاید
[ترجمه گوگل]من نمیخواهم فرزندان شما در مورد طبقه بالا در حالی که پدر شما خواب است نمیخواهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Her husband is a crashing bore.
6. The system keeps crashing and no one is able to figure out why.
[ترجمه ترگمان]این سیستم درهم میشکند و هیچکس قادر به درک این نیست که چرا
[ترجمه گوگل]سیستم خراب می کند و هیچکس نمی تواند فهمید چرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنوی ...