cowardly

/ˈkaʊərdli//ˈkaʊədli/

معنی: خردل، ضعیف النفس
معانی دیگر: بزدلانه، با ترس و لرز، ترسو، کم دل و جرات، جبون، نامرد,شخصجبان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or like a coward.
مترادف: chicken, craven, yellow
متضاد: brave, daring
مشابه: chicken-hearted, chicken-livered, dastardly

- a cowardly retreat
[ترجمه امیرمحمد] یک عقب نشینی ی بزدلانه
|
[ترجمه گوگل] یک عقب نشینی ناجوانمردانه
[ترجمه ترگمان] یک عقب نشینی ترسو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lacking courage, sometimes to a shameful degree.
مترادف: craven, fainthearted
متضاد: bold, brave, chivalrous, courageous, daredevil, gallant, lionhearted, strong, valiant
مشابه: afraid, dastardly, fearful, gutless, lily-livered, timid, timorous, yellow
قید ( adverb )
مشتقات: cowardliness (n.)
• : تعریف: like a coward.
مترادف: cravenly, fearfully

- In the face of danger he behaved cowardly.
[ترجمه محمدشفیعی] در رویارویی با خطر، او ضعیف النفس رفتار کرد
|
[ترجمه گوگل] در مواجهه با خطر، رفتاری بزدلانه داشت
[ترجمه ترگمان] در مقابل خطر، او خیلی ترسو رفتار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. cowardly officers were downgraded
افسران ترسو تنزل رتبه یافتند.

2. a cowardly act
یک عمل بزدلانه

3. a cowardly general
یک ژنرال بزدل

4. the brave die only once, the cowardly a thousand times!
آدم دلیر فقط یکبار می میرد - آدم ترسو هزار بار!

5. he will go down in history as a cowardly commander
تاریخ از او به عنوان یک فرمانده ترسو یاد خواهد کرد.

6. A courageous foe is better than a cowardly friend.
[ترجمه گوگل]یک دشمن شجاع بهتر از یک دوست ترسو است
[ترجمه ترگمان]یک دشمن شجاع بهتر از یک دوست ترسو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Tears apart from cowardly should not representative of anything outside.
[ترجمه گوگل]اشک جدا از ترسو نباید نماینده چیزی بیرون باشد
[ترجمه ترگمان]اشک های ناشی از بزدلانه نباید نماینده چیزی خارج از آن باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cowardly people will only come to a standstill, recklessly person can lead to Shaoshen, only the real brave man to carry the world before one.
[ترجمه گوگل]افراد ترسو فقط به بن بست می رسند، آدم بی پروا می تواند به شائوشن منتهی شود، تنها مرد شجاع واقعی است که دنیا را پیشاپیش می برد
[ترجمه ترگمان]افراد ترسو نه تنها به بن بست خواهند رسید، و هر کسی می تواند به Shaoshen رهبری کند، تنها مرد شجاع واقعی است که دنیا را پیش از یک نفر حمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This was a particularly brutal and cowardly attack.
[ترجمه گوگل]این حمله به خصوص وحشیانه و بزدلانه بود
[ترجمه ترگمان]این یک حمله وحشیانه و وحشیانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He despised himself for being so cowardly.
[ترجمه گوگل]خودش را به خاطر ترسو بودنش تحقیر کرد
[ترجمه ترگمان]خود را به خاطر این بزدلی حقیر می شمرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are guilty of a cowardly failure to address the problem.
[ترجمه گوگل]آنها به خاطر یک شکست بزدلانه در رسیدگی به مشکل مقصر هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها به خاطر شکست بزدلانه ای برای رسیدگی به این مشکل مقصر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There's something cowardly and ignoble about such an attitude.
[ترجمه گوگل]چیزی بزدلانه و حقیر در چنین نگرش وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یه چیز ترسو و فرومایه در این مورد وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was cowardly of you not to admit your mistake.
[ترجمه گوگل]بزدلی بود که اشتباهت را قبول نکردی
[ترجمه ترگمان]ترس از تو بود که به اشتباه خود اعتراف نکنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This was a cowardly thing to do.
[ترجمه گوگل]این کار بزدلانه ای بود
[ترجمه ترگمان]این کار بزدلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was weak, cowardly and treacherous.
[ترجمه گوگل]او ضعیف، ترسو و خیانتکار بود
[ترجمه ترگمان]او ضعیف و بزدل و خائن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This cowardly and servile Nizan-Pluvinage was ready to lick the dust to deceive the intended victims of his spying.
[ترجمه گوگل]این نیزان پلویناژ ترسو و نوکر آماده لیسیدن غبار برای فریب قربانیان مورد نظر جاسوسی خود بود
[ترجمه ترگمان]این بزدلی و servile، آماده بود تا گرد و خاک خود را لیس بزند تا قربانی جاسوسی او را فریب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خردل (صفت)
base-spirited, coward, chicken-hearted, cowardly, craven

ضعیف النفس (صفت)
base-spirited, coward, chicken-hearted, milk-livered, cowardly, craven, invalorous, lily-livered, faint-hearted, hen-hearted, pigeon-hearted, rabbit-hearted, weak-hearted

انگلیسی به انگلیسی

• fearful, lacking courage
someone who is cowardly is easily frightened and so avoids doing dangerous or difficult things.

پیشنهاد کاربران

ترسو بزدل
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : cower
✅️ اسم ( noun ) : coward / cowardice
✅️ صفت ( adjective ) : cowardly
✅️ قید ( adverb ) : _
بزدل ، ترسو
بزدلانه
Cowardly coward
Let them finish the job
You can't interfere
The work must be finished
Prolong time
ترسو بزدل
اجازه بده کار را تمام کنن
با تداخل نمیتوان
کار باید تمام شود
زمان را طولانی کردن
بُز دلانه

بپرس