1. I certainly have to work cooperatively with others at my job, but there is great latitude for meaningful movement.
[ترجمه ترگمان]من قطعا باید با دیگران در شغلم همکاری کنم، اما برای حرکت معنیدار، عرض جغرافیایی بسیار زیادی وجود دارد
[ترجمه گوگل]من قطعا باید با دیگران در کارم همکاری کنم، اما برای جنبش معنی دار، گستردگی زیادی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The use of a scheme in centrally or cooperatively produced catalogue records can also be important in establishing its future.
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک طرح به صورت متمرکز یا همکارانه رکوردهای فهرست را نیز می توان در ایجاد آینده آن نیز مهم دانست
[ترجمه گوگل]استفاده از یک طرح در سوابق کاتالوگ تولید شده در مرکز و یا همکاری، همچنین می تواند در ایجاد آینده آن مهم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Second, the curriculum in these classrooms is covered cooperatively.
[ترجمه ترگمان]دوم اینکه، برنامه آموزشی در این کلاسها با همکاری برگزار میشود
[ترجمه گوگل]دوم، برنامه درسی در این کلاس ها همکاری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Learners sho ...