اسم ( noun )
عبارات: toss one's cookies
عبارات: toss one's cookies
• (1) تعریف: a small, sweet, flat or ball-shaped cake baked from stiff dough.
- It's our tradition to bake and decorate cookies at Christmas.
[ترجمه ملینا] این سنت ماست که در کریسمس کوکی بپزیم و ان را تزیین کنیم|
[ترجمه گوگل] پختن و تزئین کوکی ها در کریسمس سنت ماست[ترجمه ترگمان] سنت ما برای پختن و تزیین کوکی در کریسمس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (slang) a person, esp. one considered to be tough, smart, or the like.
- Your father was one smart cookie--the way he invested in those stocks.
[ترجمه گوگل] پدر شما یک کوکی باهوش بود -- روشی که در آن سهام سرمایه گذاری کرد
[ترجمه ترگمان] پدرت یه کلوچه باهوش بود جوری که توی اون سهام سرمایه گذاری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پدرت یه کلوچه باهوش بود جوری که توی اون سهام سرمایه گذاری کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (slang) an attractive young woman.
- I always considered her a cute cookie.
[ترجمه گوگل] من همیشه او را یک کلوچه بامزه می دانستم
[ترجمه ترگمان] من همیشه بهش یه شیرینی بامزه فکر می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من همیشه بهش یه شیرینی بامزه فکر می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a small data file stored by a website on a user's browser, enabling the website to remember the user's log in, settings, and other activity on the website.