conditionality


صورت شرطی ,شرطی بودن ,مشروطبودن

جمله های نمونه

1. The loop will never succeed in removing the conditionality.
[ترجمه گوگل]حلقه هرگز موفق به حذف شرطی نمی شود
[ترجمه ترگمان]این حلقه هرگز موفق نخواهد شد the را حذف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Conditionalities and controls must be effectively designed, applied to all involved, transparent in operation and closely monitored.
[ترجمه گوگل]شرط ها و کنترل ها باید به طور مؤثر طراحی شده، برای همه درگیرها اعمال شود، در عملیات شفاف باشد و از نزدیک نظارت شود
[ترجمه ترگمان]conditionalities و کنترل ها باید به طور موثر طراحی شوند، برای همه درگیر، شفاف در عمل و نظارت دقیق بکار گرفته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The application also depends on conditionality when using relevant Abelmoschus manihot class crop by adopting different proportion to make stuffing according to different food.
[ترجمه گوگل]این برنامه همچنین به شرطی بودن هنگام استفاده از محصول مربوط به کلاس Abelmoschus manihot با اتخاذ نسبت های مختلف برای تهیه چاشنی با توجه به مواد غذایی مختلف بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]این برنامه همچنین به conditionality بستگی دارد که با استفاده از محصول کلاس manihot مربوطه، نسبت به مواد غذایی مختلف از محصول کلاس manihot استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The IMF must provide funding and conditionality, in combination with voluntary rollovers by private sector banks.
[ترجمه گوگل]صندوق بین‌المللی پول باید کمک مالی و مشروط را در ترکیب با واگذاری‌های داوطلبانه توسط بانک‌های بخش خصوصی فراهم کند
[ترجمه ترگمان]صندوق بین المللی پول باید با هم کاری بانک های بخش خصوصی بودجه و بودجه را تامین نماید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Gate conditionality does not mitigate the adverse effect of gate review criteria.
[ترجمه گوگل]مشروط بودن گیت اثر نامطلوب معیارهای بررسی گیت را کاهش نمی دهد
[ترجمه ترگمان]conditionality گیت اثر نامطلوب معیارهای مرور گیت را کاهش نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This step breaks that conditionality, part of a fundamental shift in diplomatic approach.
[ترجمه گوگل]این گام این شرط را می شکند، بخشی از یک تغییر اساسی در رویکرد دیپلماتیک
[ترجمه ترگمان]این گام آن conditionality را، که بخشی از یک تغییر اساسی در رویکرد دیپلماتیک است، می شکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In the features of the Chinese adverb, the polysyllable and monosyllable phrases have different functions. However, in past adverb research, people have neglected the genre conditionality principle.
[ترجمه گوگل]در ویژگی های قید چینی، عبارات چند هجایی و تک هجایی کارکردهای متفاوتی دارند با این حال، در تحقیقات قید گذشته، مردم از اصل شرطی بودن ژانر غفلت کرده اند
[ترجمه ترگمان]در ویژگی های حالت adverb چین، عبارت های polysyllable و monosyllable نقش های متفاوتی دارند با این حال، در رشته پژوهش های ارزی گذشته، مردم از اصل conditionality بهره برده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Man's labor and technical Practice as well as his control over nature possess some characteristics of localization, indirectness, simplicity and conditionality.
[ترجمه گوگل]نیروی کار و تمرین فنی انسان و نیز کنترل او بر طبیعت دارای ویژگی های بومی سازی، غیرمستقیم بودن، سادگی و مشروط بودن است
[ترجمه ترگمان]کار و اعمال فنی بشر و همچنین کنترل او بر طبیعت دارای برخی ویژگی های of، indirectness، سادگی و conditionality است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The second is provision of sufficient funds for low - conditionality IMF rescues of developing economies.
[ترجمه گوگل]دوم، تأمین بودجه کافی برای نجات اقتصادهای در حال توسعه صندوق بین‌المللی پول با شرایط کم است
[ترجمه ترگمان]بخش دوم تامین بودجه کافی برای نجات اقتصادی کشورهای در حال توسعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Such a plan would also benefit from much larger IMF financing, conditionality and surveillance.
[ترجمه گوگل]چنین طرحی از تأمین مالی، مشروط و نظارت بسیار بیشتر صندوق بین‌المللی پول نیز بهره می‌برد
[ترجمه ترگمان]چنین طرحی از تامین مالی بیشتر صندوق بین المللی پول، conditionality و نظارت سود خواهد برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We have the same value plus half the upside, with no conditionality.
[ترجمه گوگل]ما همان مقدار را به اضافه نصف مقدار صعودی داریم، بدون شرط
[ترجمه ترگمان]ما هم ون ارزش و نیمه بالایی رو داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[آمار] شرط مندی

انگلیسی به انگلیسی

• state of being not absolute, dependence on certain terms or conditions

پیشنهاد کاربران

☑️ بوتاریکی
مشتقات دیگر
Condition: بوتار
Conditioner: بوتارگر
Conditioned: بوتارده
Conditioning: بوتارش
Conditionable: بوتاردنی
Conditionality: بوتاردنیگی
Conditional: بوتاریک
Conditionality: بوتاریکی
Conditionally: بوتارانه
ماستمالی نکنیم 🖐🏽
شرط گذاری

بپرس