99 1606 100 1 computer instruction /kəmˈpjuːtərˌɪnˈstrəkʃn̩/ /kəmˈpjuːtərɪnˈstrʌkʃn̩/دستورالعمل کامپیوتر معنی computer instruction در دیکشنری تخصصی computer instruction[کامپیوتر] دستورالعمل کامپیوتر computer instruction set[کامپیوتر] مجموعه دستورالعمل کامپیوتر | computer instruction set | Computer Integrated Business (CIB) | computer integrated manufactureing | Computer Integrated Manufacturing (CIM) | Computer Integrated Manufacturing System (CIMS) | computer instruction را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Moz > lessen علیرضا > تبلیغ رضا > سومر صادق جباری > nonsensical Farzia > overdistention رضا > اردبیل علی باقری > شایسته ebi > aggradation نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته Dark Light محمد حاتمی نژادعلی باقرینادیاموسیزینب زرمسلک سارافرجپورواژگان لری( بختیاری) فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته یک غازی نام کره ای فاک رهی برگشود ملیکا غلتید شن زار سهم عمده