97 1535 100 1 collaps معنی collaps در دیکشنری تخصصی collaps[بهداشت] از حال رفتن ling collaps[بهداشت] کولاپس ریه | collapse | Collapse breccia | Collapse Caldera | Collapse crater | Collapse depression | collaps را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران بهزاد ناطق نشست Mohsen_behzadi44 فرو ريزش مرتضی جلیلی کهنه شهری (در علم مکانیک) collaps یعنی از بین رفتن قسمتی از ماده که تحت بارگذاری کششی به ناحیه پلاستیک رسیده و در نهایت از هم گسیخته می شود نسیم ورشکست شدن d10 مچاله شدن داود تو رفتن دکتر سعیدی نشستن با خستگی زیاد محمد کلاسیان فروپاشی حنانه فرو ریختن هادی قاسمی سر خوردن و فرو ریختن هادی قاسمی the tree collapsed right in front of our house. Hadis 1.فروپاشی،فروریختن،خراب شدن2.ازحال رفتن Talieh ولو شدن معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها مانیا > مریم حیدری > conceive سید جلال صالحی > Angioid مهدیه انورپور > مهدیه عاطفه موسوی > heedless شادی بابائی > یصدق مهدیه انورپور > Shit happens 𝓓𝓪𝓻𝓴 𝓛𝓲𝓰𝓱𝓽 > maternity نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته محمدرضا ایوبی صانعFarhoodرهگذرdi darkestarSuperSUA.C.Eسحر نجات پورعلی باقری فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته تفکر امیز گریسته اند cruise army مرساد حسرت آمیز تسخیر ناپذیر تحسین آمیز