clink

/ˈklɪŋk//klɪŋk/

معنی: سلول زندان، جلنگ جلنگ صدا کردن، بصدا دراوردن
معانی دیگر: صدای جینگ کردن، با صدای جینگ به هم زدن، جرنگیدن، (بیشتر در انگلیس - عامیانه) هلفدان، هلفدونی، زندان، حبس، (صدای به هم خوردن دو لیوان یا گیلاس) جینگ، کلینک، بصدا دراوردن شیشه

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: clinks, clinking, clinked
• : تعریف: to make or cause to make a short, sharp, ringing sound.
مترادف: chink
مشابه: ding, ring, ting, tinkle

- The edge of his glass clinked against his teeth.
[ترجمه گوگل] لبه لیوانش به دندان هایش می پیچید
[ترجمه ترگمان] لبه لیوانش از دندان هایش صدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a clinking sound.
مترادف: chink
مشابه: ding, ring, ting, tinkle

- the clink of silver coins
[ترجمه گوگل] صدای زنگ سکه های نقره
[ترجمه ترگمان] صدای برخورد سکه های نقره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. we could get a year in the clink if they catch us
اگر ما را بگیرند ممکن است یک سال تو هلفدونی بیفتیم.

2. Everyone always said Joe would end up in clink.
[ترجمه گوگل]همه همیشه می‌گفتند که جو در نهایت به صدا در می‌آید
[ترجمه ترگمان] همه میگفتن که \"جو\" آخرش به جام می رسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't clink the keys in your pocket.
[ترجمه گوگل]کلیدهای جیبتان را به هم نزنید
[ترجمه ترگمان]کلیدها را توی جیبت نگذار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I could hear the clink of coins in his pocket.
[ترجمه گوگل]صدای جک سکه ها را در جیبش می شنیدم
[ترجمه ترگمان]صدای برخورد دو سکه در جیبش را می شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I enjoy the clink of our heels on linoleum, the perplexity of lifts and maps.
[ترجمه گوگل]من از صدای زدن پاشنه هایمان روی مشمع کف اتاق، گیج شدن آسانسورها و نقشه ها لذت می برم
[ترجمه ترگمان]از صدای برخورد پاشنه our روی کف پوش لاستیکی لذت می برم، و این شک و تردید از بالا بردن نقشه و نقشه ها لذت می برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In his room Benjy heard the first clink.
[ترجمه گوگل]بنجی در اتاقش اولین صدای جیغ را شنید
[ترجمه ترگمان]در اتاق خود صدای برخورد اول را شنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was a scraping and a clink.
[ترجمه گوگل]تراشیدن و صدای جیغ زدن بود
[ترجمه ترگمان]صدای خراش و صدای برخورد به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His glinting nails swish and clink as he chases me down a long hallway hung with pictures of CEOs.
[ترجمه گوگل]در حالی که او مرا در راهروی طولانی تعقیب می کند که با عکس های مدیران عامل آویزان شده است، ناخن های درخشانش می چرخد ​​و به صدا در می آید
[ترجمه ترگمان]در حالی که داشت دنبال من می دوید، ناخن های او در طول راهروی طولانی با تصاویری از شرکت ها اویزان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The clink of dishes in the dining room told him that dinner would soon be ready.
[ترجمه گوگل]صدای جیغ ظروف در اتاق غذاخوری به او گفت که شام ​​به زودی آماده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]صدای برخورد ظرف های غذا در اتاق ناهارخوری به او گفت که شام بزودی آماده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Not just the clink of milk bottles, but more strangely, the sounds of a group with a few pintas of potential.
[ترجمه گوگل]نه فقط صدای جیر جیر بطری های شیر، بلکه عجیب تر، صدای گروهی با چند پیمانه پتانسیل
[ترجمه ترگمان]نه تنها صدای برخورد شیشه های شیر بلکه به طرز عجیبی صدای یک گروه با تعداد کمی از potential بالقوه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As the fool think, so the bell clink.
[ترجمه گوگل]همانطور که احمق فکر می کند، زنگ به صدا در می آید
[ترجمه ترگمان]همون طور که اون احمق فکر می کنه، پس زنگ به صدا در میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She knows you were in the clink.
[ترجمه گوگل]او می‌داند که تو در جریان بودی
[ترجمه ترگمان] اون می دونه که تو توی the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The clink a sign of trust and honesty.
[ترجمه گوگل]صدا زدن نشانه اعتماد و صداقت است
[ترجمه ترگمان] The یه نشونه از اعتماد و صداقت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I heard the clink of coins in his pockets.
[ترجمه گوگل]صدای جک سکه ها را در جیبش شنیدم
[ترجمه ترگمان]صدای برخورد دو سکه در جیب هایش را شنیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. At six o’clock or so, the quiet clink of breakfast spoon on cereal bowl would travel from the kitchen and down the hall to my bedroom.
[ترجمه گوگل]ساعت شش یا بیشتر، صدای بی صدا قاشق صبحانه روی کاسه غلات از آشپزخانه و از راهرو به اتاق خواب من می رفت
[ترجمه ترگمان]ساعت شش بعد از ظهر صدای برخورد قاشق صبحانه در کاسه غلات از آشپزخانه و پایین هال به اتاق خواب من می امد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سلول زندان (اسم)
clink

جلنگ جلنگ صدا کردن (فعل)
clink

بصدا دراوردن (فعل)
clink

انگلیسی به انگلیسی

• light sharp ringing sound, clank; prison (slang)
make a light sharp sound, ring, jingle, chink
when glass or metal objects clink, they touch each other and make a short, light sound. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. ...the clink of glasses.

پیشنهاد کاربران

ترک انقباضی ( داخلی ) ، ترک مویی
to make or cause something to make a sharp ringing sound, like that of glasses being hit against each other

بپرس