chisel

/ˈt͡ʃɪzl̩//ˈt͡ʃɪzl̩/

معنی: سبوس، اسکنه، قلم درز، بااسکنه تراشیدن
معانی دیگر: اسکنه (برای کندن و شکل دادن به چوب و سنگ)، بشنگ، مغار، کوبه، کوبان، با اسکنه تراشیدن یا حک کردن، (عامیانه) گوشبری کردن، درکشیدن، انگل شدن، خود را تحمیل کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a metal, wedge-shaped tool with a sharp edge, used for cutting stone, wood, or metal.

- This is a fine chisel for cabinetmaking.
[ترجمه گوگل] این یک اسکنه خوب برای کابینت سازی است
[ترجمه ترگمان] این یک قلم عالی برای cabinetmaking است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: chisels, chiseling, chiseled
(1) تعریف: to cut or shape with a chisel.
مشابه: carve

- He chiseled the stone to create an elegant statue.
[ترجمه گوگل] او سنگ را تراشید تا مجسمه ای زیبا بسازد
[ترجمه ترگمان] او سنگ را تکان داد تا یک مجسمه زیبا بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to cheat or swindle.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to use a chisel.
مشابه: carve

جمله های نمونه

1. chisel in
(عامیانه) انگل دیگران شدن،خود را تحمیل کردن،(ناخوانده) مهمان شدن

2. a hammer and chisel
چکش و اسکنه (قلم)

3. he managed to chisel money from passengers
او هر جوری بود از مسافران پول می کشید.

4. She used a chisel to prise off the lid.
[ترجمه گوگل]او از یک اسکنه برای جدا کردن درب استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]از یک قلم برای باز کردن درپوش استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He won't allow anyone to chisel in on his profits.
[ترجمه شما] او اجازه نخواهد داد کسی خودش را برمنافع او تحمیل کند.
|
[ترجمه گوگل]او به کسی اجازه نمی دهد که در سود او باشد
[ترجمه ترگمان]او به کسی اجازه نخواهد داد که در منافع او قلم پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This will answer for a chisel.
[ترجمه گوگل]این برای یک اسکنه جواب می دهد
[ترجمه ترگمان]این کار برای اسکنه می تواند جواب دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Chip out the plaster with a steel chisel.
[ترجمه گوگل]گچ را با یک اسکنه فولادی خرد کنید
[ترجمه ترگمان]با قلم فولادی، چیپ را از زمین بیرون بیاورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The firm wanted to chisel him out of his overtime pay.
[ترجمه گوگل]شرکت می خواست او را از دستمزد اضافه کاری اش حذف کند
[ترجمه ترگمان]شرکت می خواسته اونو از دست مزد اضافه کاری بکشه بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Camille used a hammer and chisel to carve out a figure from the marble.
[ترجمه گوگل]کامیل از چکش و اسکنه برای تراشیدن شکلی از سنگ مرمر استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]از یک چکش و اسکنه برای درست کردن یک هیکل از مرمر استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He broke away the veneer with a chisel.
[ترجمه گوگل]روکش را با اسکنه جدا کرد
[ترجمه ترگمان]با اسکنه روی زمین ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They sit and chisel the stone to size.
[ترجمه گوگل]می نشینند و سنگ را به اندازه تراشه می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها روی سنگ نشستند و قلم را به اندازه کافی تیز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We fell asleep listening to the surf chisel away at the foot of the cliff below.
[ترجمه گوگل]ما با گوش دادن به اسکنه موج سواری در پای صخره زیر به خواب رفتیم
[ترجمه ترگمان]ما به خواب فرو رفتیم و به لبه سنگی که در پایین صخره قرار داشت گوش دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Tam was on all fours, a wood chisel in his hand, apparently sneaking up on a grazing sheep.
[ترجمه گوگل]تام چهار دست و پا بود، اسکنه‌ای چوبی در دستش بود و ظاهراً یواشکی روی گوسفندی که در حال چرا بود می‌رفت
[ترجمه ترگمان]تام روی چهار دست و پا ایستاده بود و یک قلم چوب در دست داشت و ظاهرا مشغول چریدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cloud to buy a cold chisel.
[ترجمه گوگل]ابر برای خرید اسکنه سرد
[ترجمه ترگمان]از ابر برای خریدن یک اسکنه سرد استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Nevertheless, the principle of chisel ploughing has much to recommend it in the right conditions.
[ترجمه گوگل]با این وجود، اصل شخم اسکنه در شرایط مناسب توصیه های زیادی دارد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، اصول لازم برای شخم زدن اسکنه، آن را در شرایط مناسب توصیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سبوس (اسم)
bran, chisel, chaff, pollard, off-corn

اسکنه (اسم)
chisel

قلم درز (اسم)
chisel

بااسکنه تراشیدن (فعل)
chisel

تخصصی

[عمران و معماری] قلم - مته حفاری - اسکنه
[زمین شناسی] مته حفاری
[ریاضیات] تیزبر، قلم، قلم برش، قلم درز، اسکنه
[خاک شناسی] پنجه زنی

انگلیسی به انگلیسی

• tool with a sharp metal edge that is used to shape and cut wood and stone
cut (wood, stone, etc.) with a chisel; cheat
a chisel is a tool that has a long metal blade with a sharp edge at the end. it is used for cutting and shaping wood and stone.
if you chisel wood or stone, you cut and shape it using a chisel.

پیشنهاد کاربران

مغار نجاری ( وسیله ای برای تراشیدن سطح چوب )
( اصطلاح ) تلکه کردن، تیغ زدن ( از روی کاربرد خود اسکنه )
با حقه و دونگ چیزی رو صاحاب شدن
He chiseled me out of fifty dollars
پنجاه دلارمو با حقه ازم تلکه کرد.
اسکنه
I got a hammer and a chisel and cut a dime into two pieces
اسکنه
نوعی وسیله شخم زدن به شکل پنجه غاز وجود دارد که به نام پنجه غازی یا chisel plow هم نامیده می شود.
She chiselled a figure out of the marble
این زن مجسمه ( شکل بدن انسان ) از سنگ مرمر تراشید
سوهان ( واسه تراشیدن، نه خوردنی )

بپرس