chambermaid

/ˈt͡ʃeɪmbəmeɪd//ˈt͡ʃeɪmbəmeɪd/

معنی: خدمتکار، کلفت، خادمه
معانی دیگر: (در هتل ها و غیره) زنی که کارش نظافت اتاق است، مستخدمه، کلفت، کنیز، خادمه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a woman whose job is to clean and straighten hotel rooms or bedrooms.

جمله های نمونه

1. She asked the chambermaid to take care of him.
[ترجمه گوگل]او از خدمتکار خواست که از او مراقبت کند
[ترجمه ترگمان]از دختر خدمتکار خواست که مراقب او باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The chambermaid spoke little English, so her husband came with her to interpret.
[ترجمه گوگل]خدمتکار کمی انگلیسی صحبت می کرد، بنابراین شوهرش برای ترجمه با او آمد
[ترجمه ترگمان]دختر خدمتکار انگلیسی صحبت می کرد، بنابراین شوهرش با او آمد تا آن را تفسیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Teddy's girlfriend, in-house chambermaid, she is about four foot ten, with a face like a petite fox.
[ترجمه گوگل]دوست دختر تدی، خدمتکار خانه، او تقریباً چهار پا و ده قدم است، با چهره ای شبیه روباه کوچک
[ترجمه ترگمان]دوست دختر تدی، در خانه، در حدود چهار فوت قد دارد و صورتی شبیه روباه کوچک دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Did you not agree she should be my chambermaid?
[ترجمه گوگل]آیا قبول نکردی که او خدمتکار من باشد؟
[ترجمه ترگمان]آیا تو قبول نکردی که او خدمتکار من باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the mornings the chambermaid will roll it up leaving the floor space free.
[ترجمه گوگل]صبح‌ها، خدمتکار آن را می‌پیچد و فضای کف را آزاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]صبح ها، دختر خدمتکار آن را بالا می برد و فضای اتاق را آزاد می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pratchett, Mrs, chambermaid at the hotel where Somebody's Luggage is found.
[ترجمه گوگل]پراچت، خانم، خدمتکار اتاق در هتلی که چمدان کسی در آن پیدا شده است
[ترجمه ترگمان]خانم، خانم، دختر خدمتکار هتل است که یکی از آن ها را پیدا کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The chambermaid has not dusted the room.
[ترجمه گوگل]خدمتکار اتاق را گردگیری نکرده است
[ترجمه ترگمان]خدمتکار اتاق را گردگیری نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Even the chambermaid knew me by name.
[ترجمه گوگل]حتی خدمتکار اتاق مرا به نام می شناخت
[ترجمه ترگمان]حتی مستخدمه اسم مرا می شناخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Yet the knowledge imparted to him by the chambermaid was rankling in his mind.
[ترجمه گوگل]با این حال، دانشی که خدمتکار به او داده بود، در ذهنش جا افتاده بود
[ترجمه ترگمان]با این همه دختر خدمتکار او را در ذهن خود مجسم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What did the chambermaid mean by it, anyway?
[ترجمه گوگل]به هر حال منظور خدمتکار از آن چه بود؟
[ترجمه ترگمان]دختر خدمتکار چه منظوری داشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The chambermaid in our corridor wears blue checked gingham aprons.
[ترجمه گوگل]خدمتکار اتاق در راهروی ما پیش بند گیجه ای چک شده آبی می پوشد
[ترجمه ترگمان]زن خدمتکار در راهرو ما پیش بنده ای راه راه آبی و چیت آبی می پوشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In his chamber, the chambermaid was setting things and papers to rights.
[ترجمه گوگل]در اتاقش، خدمتکار اتاق کارها و اوراق بهادار را تنظیم می کرد
[ترجمه ترگمان]در اتاق خود دختر خدمتکار امور و اسناد را برای حقوق آماده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The chambermaid appears to be setting her dap for the gardener.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که خدمتکار اتاق خود را برای باغبان آماده می کند
[ترجمه ترگمان]دختر خدمتکار به نظر می رسد که دختر خدمتکار برای باغبانی کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The chambermaid has not cleaned the bath.
[ترجمه گوگل]خدمتکار اتاق حمام را تمیز نکرده است
[ترجمه ترگمان]دختر خدمتکار حمام را تمیز نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You are invited to take advantage of the chambermaid. -- A sign in a Japanese hotel.
[ترجمه گوگل]از شما دعوت می شود از مزیت خدمتکار اتاق استفاده کنید - تابلویی در یک هتل ژاپنی
[ترجمه ترگمان]شما دعوت کرده اید که از دختر خدمتکار استفاده کنید - علامتی در یک هتل ژاپنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خدمتکار (اسم)
maid, maidservant, batman, servant, varlet, server, chambermaid, handmaid, fag, factotum, servitor

کلفت (اسم)
charwoman, maidservant, gillie, chambermaid, tire-woman, biddy, handmaid, housemaid, moll, woman, girl, trull, waitress, marchioness

خادمه (اسم)
maid, chambermaid, housemaid, female servant

انگلیسی به انگلیسی

• maid who makes beds and cleans bedrooms (as in a hotel)
a chambermaid is a woman who cleans and tidies the bedrooms in a hotel.

پیشنهاد کاربران

بپرس