ceiling

/ˈsiːlɪŋ//ˈsiːlɪŋ/

معنی: سقف، حد پرواز، پوشش یا اندود داخلی سقف
معانی دیگر: سقف (بخش درونی طاق)، (قیمت ها و مالیات و سایر امور مالی) حداکثر، بیشینه، تارک، (هواپیمایی) آسمانه، سقف پرواز، ارتفاع ابر، آسمانه ی پرواز، آسمانه ی ابر، ابر آسمان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the top interior surface of a room.

- We hung paper lanterns from the ceiling for the party.
[ترجمه you] ما فانوس های کاغذی را برای مهمانی از سقف آویزان کردیم
|
[ترجمه گوگل] برای جشن از سقف فانوس های کاغذی آویزان کردیم
[ترجمه ترگمان] ما فانوس های کاغذی را از سقف آویزان کردیم تا به مهمانی بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She put a poster on the ceiling so she could look up at it while lying in bed.
[ترجمه گوگل] او پوستری را روی سقف گذاشت تا بتواند در حالی که در رختخواب دراز کشیده به آن نگاه کند
[ترجمه ترگمان] او پوستر روی سقف گذاشت تا بتواند در حالی که روی تخت دراز کشیده بود به آن نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something that resembles or functions like such a surface.

- The airplane was hidden from view by a ceiling of clouds.
[ترجمه Mohammad Reza meysami] هواپیما در آسمان ابری از دیدرس خارج شده بود.
|
[ترجمه گوگل] هواپیما توسط سقفی از ابرها از دید پنهان شده بود
[ترجمه ترگمان] هواپیما از دید سقفی از ابرها پنهان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the uppermost limit.
مشابه: lid

- He wants to see a ceiling imposed on government spending.
[ترجمه گوگل] او می‌خواهد سقفی برای مخارج دولت اعمال شود
[ترجمه ترگمان] او می خواهد سقف تحمیل شده بر هزینه های دولت را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the ceiling can collapse any time
سقف ممکن است هر لحظه فروریزد.

2. the ceiling fan hummed all night
بادزن سقف تمام شب فرفر می کرد.

3. the ceiling is dripping
سقف آب می دهد (چکه می کند).

4. the ceiling is sagging
سقف شکم داده است.

5. cove ceiling
سقف دارای گچ بری مقعر

6. pay ceiling
حد بالای مزد،حداکثر دستمزد

7. a groined ceiling
تاق دارای تویزه

8. an embowed ceiling
طاق کمانی

9. the high ceiling of the hall and the silence awed him
تاق بلند و سکوت تالار او را مجذوب و مرعوب کرد.

10. the speed ceiling of a helicopter
حداکثر سرعت یک هلیکوپتر

11. hit the ceiling
(خودمانی) از جا در رفتن،آتشی شدن

12. they beamed the ceiling
سقف را با تیرچه ساختند.

13. to lower the ceiling
ارتفاع سقف را کم کردن

14. a fly on the ceiling
مگسی بر سقف

15. he is painting the ceiling
او دارد سقف را رنگ می زند.

16. i turned on the ceiling fan
پنکه ی سقفی را روشن کردم.

17. mind your head, the ceiling is low
سرت را بپا،سقف کوتاه است.

18. the builders raised the ceiling by one meter
بناها تاق را یک متر بالاتر بردند.

19. the workers requested that a ceiling be set on the price increases
کارگران درخواست کردند که برای بالا رفتن قیمت ها حدی تعیین شود.

20. murals covered all the walls and ceiling
نقوش زیادی تمام دیوارها و سقف را پوشانده بود.

21. the snow was heavy and the ceiling gave
برف سنگین بود و تاق فرو ریخت.

22. to suspend a chandelier from the ceiling
چلچراغ را از سقف آویختن

23. he bonked his head against the stairway ceiling
سرش را دنگ زد به طاق پلکان.

24. steel braces to hold up a sagging ceiling
پشتواره های پولادین برای نگهداری سقفی که شکم داده است

25. the monumental painting covers the chapel's entire ceiling
این نقاشی شگرف،سرتاسر سقف نمازخانه را می پوشاند.

26. the steady drip of water from the ceiling
چکیدن دایم آب از سقف

27. he opened his eyes and stared at the ceiling
چشمانش را گشود و به سقف خیره شد.

28. tall as he was he couldn't reach the ceiling
با وجود آنکه قد بلند بود دستش به طاق نمی رسید.

29. water poured down from a hole in the ceiling
از سوراخ سقف آب فرو می ریخت.

30. to kill time until the train arrived, he started counting the beams on the ceiling
او برای گذراندن وقت تا آمدن قطار شروع به شمردن تیرهای سقف کرد.

31. there is a clearance of two meters between the top of the bus and the bridge ceiling
فاصله بین سقف اتوبوس و سقف پل دو متر است.

مترادف ها

سقف (اسم)
roof, cover, ceiling, loft, soffit, coverture, housetop

حد پرواز (اسم)
ceiling

پوشش یا اندود داخلی سقف (اسم)
ceiling

تخصصی

[عمران و معماری] سقف - ارتفاع زیر ابر - ارتفاع ابراز سطح زمین - ارتفاع هواپیما از سطح زمین
[ریاضیات] حداکثر، حد بالا، سقف، حداکثر مجاز
[آب و خاک] سقف

انگلیسی به انگلیسی

• overhead wall enclosing a room
a ceiling is the top inside surface of a room.
a ceiling is also an official upper limit on prices or wages.

پیشنهاد کاربران

سقف
مثال: The room had a high ceiling.
اتاق سقف بلندی داشت.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Ceiling به معنای سقف است. ساختمان ها ممکن است چندین سقف داشته باشند اما فقط یک بام دارند که roof نامیده می شود.
the largest number or amount of something that is officially allowed
سقف مجاز
ceiling ( n ) ( silɪŋ ) =the top inside surface of a room, e. g. She lay on her back staring up at the ceiling.
ceiling
ceiling به معنی سقف خانه از داخل خانه است و
roof به معنی سقف خانه از نمای خارج از خانه است
به معنی سقف
بالاترین حد، عالی
. The students' performance at the test was at ceiling
عملکرد دانش آموزان در آزمون عالی بود.
ceiling of treatment شدید ترین و تهاجمی درمان و مداخله ممکن
ceiling ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: سقف 1
تعریف: [حمل‏ونقل هوایی] بیشترین ارتفاع فشاریِ قابل دستیابی هواپیما|||[علوم جَوّ] ارتفاع پایین‏ترین لایۀ ابر یا هر پدیدۀ جوّیِ مانع دید
سقف خانه ( از داخل )
طاق یا سقف خانه از داخل
سقف اتاق
برنامه نویسی: گرد کردن یکعدد اعشاری به نزدیکترین عدد صحیح بالایی
ریاضی: گرد کردن یکعدد اعشاری به نزدیکترین عدد بالایی
ارتفاع پرواز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس