continuous

/kənˈtɪnjuːəs//kənˈtɪnjʊəs/

معنی: متوالی، پیوسته، ماندگار، مداوم
معانی دیگر: بلاانقطاع، بی وقفه، بی مکث، هم پیوسته، هم تنیده، پایسته، پیگیر، همواره، پیاپی، مستمر، متداوم، (ریاضی) متصل، (دستور زبان) استمراری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: continuously (adv.), continuousness (n.)
• : تعریف: extending or enduring without pausing or stopping; unceasing; unbroken.
مترادف: ceaseless, continual, incessant, nonstop, perpetual, persistent, unbroken, unceasing, uninterrupted, unremitting
متضاد: discontinuous, discrete, intermittent, sporadic, temporary
مشابه: connected, consecutive, constant, endless, entire, eternal, even, everlasting, ongoing, restless, solid, standing, steady, straight

- continuous noise
[ترجمه Sarina] صدای ماندگار
|
[ترجمه گوگل] نویز مداوم
[ترجمه ترگمان] سر و صدا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a continuous line
[ترجمه Zari] بوق ممتد
|
[ترجمه گوگل] یک خط پیوسته
[ترجمه ترگمان] خط پیوسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. continuous and pertinacious advertising
آگهی های بازرگانی مداوم و سماجت آمیز

2. continuous function
تابع پیوسته

3. continuous noise
سر و صدای بدون وقفه

4. continuous tense
زمان استمراری

5. continuous casting
(فلزکاری) ریخته گری پی در پی

6. continuous current
(برق) جریان مستقیم

7. continuous electrode
الکتریسته پیوسته

8. the patient is under continuous observation
بیمار دائما تحت مراقبت است.

9. the world is in continuous evolution
جهان در حال فرگشت (تکامل) مداوم است.

10. Success is the continuous journey towards the achievement of predetermined worth while goals . To live your life in your own way . To reach the goals, you've set for yourself . To be the person, you want to be ——that is success .
[ترجمه گوگل]موفقیت، سفر مداوم به سوی دستیابی به ارزش و اهداف از پیش تعیین شده است تا به روش خودت زندگی کنی برای رسیدن به اهداف، شما برای خود تعیین کرده اید برای اینکه آن شخص باشید، می خواهید باشید --- این موفقیت است
[ترجمه ترگمان]موفقیت یک سفر مستمر به سمت دستیابی به ارزش از پیش تعیین شده در هنگام رسیدن به اهداف است زندگی خود را به روش خودتان زندگی کنید برای رسیدن به اهداف، خودتان تعیین کرده اید برای اینکه فرد بودن، شما می خواهید که باشید - - این موفقیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Recovery after the accident will be a continuous process that may take several months.
[ترجمه گوگل]بهبودی پس از حادثه یک روند مداوم خواهد بود که ممکن است چندین ماه طول بکشد
[ترجمه ترگمان]بهبودی پس از سانحه یک فرآیند مداوم خواهد بود که ممکن است چند ماه طول بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His writing gained by continuous practice.
[ترجمه گوگل]نوشتن او با تمرین مداوم به دست آمد
[ترجمه ترگمان]نویسندگی او به وسیله تمرین مداوم به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The world is in continuous flux and is impermanent.
[ترجمه گوگل]جهان در جریان پیوسته و ناپایدار است
[ترجمه ترگمان]جهان در شار پیوسته و impermanent است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. As long as the continuous efforts, unremitting struggle, there is no things that can not be conquered.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که تلاش مستمر، مبارزه بی وقفه، چیزی نیست که نتوان آن را فتح کرد
[ترجمه ترگمان]تا زمانی که تلاش های مستمر، مبارزه مداوم و مداوم، هیچ چیزی وجود ندارد که بتوان آن را فتح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Is this a continuous flight, or do we stop off anywhere?
[ترجمه گوگل]آیا این یک پرواز مداوم است یا ما در جایی توقف می کنیم؟
[ترجمه ترگمان]این یک پرواز مداوم است یا ما هیچ جا توقف نمی کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Life is a wounded recover the continuous improvement of process.
[ترجمه گوگل]زندگی زخمی است بهبود مستمر روند
[ترجمه ترگمان]زندگی، بهبود مستمر فرآیند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Residents report that they heard continuous gunfire.
[ترجمه گوگل]ساکنان گزارش می دهند که صدای تیراندازی مداوم را شنیده اند
[ترجمه ترگمان]ساکنان گزارش می دهند که آن ها صدای شلیک مداوم را شنیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Continuous exposure to sound above 80 decibels could be harmful.
[ترجمه گوگل]قرار گرفتن مداوم در معرض صدای بالای 80 دسی بل می تواند مضر باشد
[ترجمه ترگمان]قرار گرفتن در معرض بالای ۸۰ دسی بل ممکن است مضر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Our political institutions are in continuous evolution.
[ترجمه گوگل]نهادهای سیاسی ما در حال تکامل مداوم هستند
[ترجمه ترگمان]نهاده ای سیاسی ما در حال تکامل مستمر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متوالی (صفت)
adjacent, following, consecutive, successive, continuous, sequential, long, uninterrupted, succedent

پیوسته (صفت)
contiguous, vicinal, eternal, incessant, continuous, attached, allied, united, joined, connected, proximate, continual, uninterrupted, ceaseless, syndetic, coalescent, legato, married

ماندگار (صفت)
constant, persistent, continuous, indissoluble, perdurable, indelible, immanent, ineffaceable

مداوم (صفت)
stable, persistent, continuous, uninterrupted, steady, unremitting, continuing, ongoing, running

تخصصی

[حسابداری] مداوم
[شیمی] پیوسته، متصل
[سینما] رانش پیوسته [دوربین ]
[عمران و معماری] مستمر - پیوسته
[برق و الکترونیک] پیوسته، دایم
[مهندسی گاز] پیوسته
[صنعت] پیوسته، مداوم، پشت سر هم
[نساجی] مداوم - ممتد - پیوسته
[ریاضیات] اتصالی، پیوسته، دنباله دار، مداوم، متصل، دائمی
[پلیمر] پیوسته
[آمار] پیوسته

انگلیسی به انگلیسی

• uninterrupted, unbroken; successive
a continuous event or process happens or exists without stopping.
a continuous line or surface has no gaps in it.
in grammar, the continuous form of verbs contains a form of the verb `be' and the `-ing' form of the main verb. it is sometimes called the progressive form. in the sentences `she was laughing' and `they had been playing badminton', the verbs `laugh' and 'play' are in the continuous form.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : continue
✅️ اسم ( noun ) : continuation / continuity / continuum / continuousness / continuance / continuant / continuative / continuator
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : continuous / continued / continual / continuing / continuant / continuative
✅️ قید ( adverb ) : continuously / continually / continuingly

مستمر
همچنان
وابسته، متصل، پیوسته.
آزگار
ماندگار
مداوم، پیوسته
مسیر
متصل، بی وقفه، بی مکث ، هم پیوسته، همواره، ماندگار ، مداوم
لاینقطع، بلاوقفه، علی الدوام، دایم، مدام، وقفه ناپذیر
استمراری ساده
استمراری
تداوم
پی در پی
پیوسته
گیردار
پیوستگی
پشت سر هم - ادامه دار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس