byzantine

/ˈbɪzənˌtaɪn//ˈbɪzənˌtaɪn/

معنی: وابسته بروم شرقی
معانی دیگر: ساکن شهر بیزانس (که پس از تسخیر توسط مسلمانان ترک به اسلامبول تغییر نام یافت)، بومی قسطنطنیه، وابسته به امپراطوری قسطنطنیه یا بیزانس و زبان و فرهنگ آن، وابسته به کلیسای ارتدکس شرقی، (گاهی با b کوچک) از نظر سیاسی شبیه به دستگاه امپراطوری بیزانس، پیچیده و پر تبانی، پر دسیسه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to Byzantium, the empire once centered there, or its culture, artifacts, institutions, or the like.

- The Byzantine Empire, also known as the Eastern Roman Empire, had its capital at Constantinople.
[ترجمه گوگل] امپراتوری بیزانس که به امپراتوری روم شرقی نیز معروف است، پایتخت آن قسطنطنیه بود
[ترجمه ترگمان] امپراتوری روم شرقی که به امپراتوری روم شرقی نیز معروف بود، پایتخت خود را در قسطنطنیه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of, pertaining to, or resembling the style of architecture or decorative art that is characteristic of the Byzantine Empire.

(3) تعریف: (sometimes l.c.) characterized by complexity and intrigue, as the politics of the Byzantine Empire.

- She hired a lawyer to assist her in navigating through the byzantine process of obtaining a visa.
[ترجمه گوگل] او یک وکیل استخدام کرد تا به او در طی مراحل بیزانسی دریافت ویزا کمک کند
[ترجمه ترگمان] او وکیلی را استخدام کرد تا به او برای عبور از طریق فرآیند byzantine گرفتن ویزا کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. There are also several well-preserved Byzantine frescoes.
[ترجمه گوگل]همچنین چندین نقاشی دیواری بیزانسی به خوبی حفظ شده است
[ترجمه ترگمان]همچنین چندین نقاشی از نقاشی های دیواری که به خوبی حفظ شده اند وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Apart from the dome and pendentive construction, Byzantine methods and materials vary according to locality.
[ترجمه گوگل]به غیر از گنبد و ساخت و ساز آویزان، روش ها و مصالح بیزانسی بسته به محل متفاوت است
[ترجمه ترگمان]به غیر از ساختمان گنبد و pendentive، روش های بیزانسی و مواد با توجه به محل تغییر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It had houses on it in Roman and Byzantine times, and the stone lion has long since vanished.
[ترجمه گوگل]در دوران روم و بیزانس خانه هایی روی آن بود و شیر سنگی مدت هاست ناپدید شده است
[ترجمه ترگمان]این خانه در دوران روم و بیزانس بر روی آن دیده می شد و از آن زمان شیر سنگی مدت ها پیش ناپدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The exterior of Byzantine churches is plain and simple; its appearance is ceded to the glory of the interior.
[ترجمه گوگل]نمای بیرونی کلیساهای بیزانسی ساده و ساده است ظاهر آن به شکوه باطن واگذار شده است
[ترجمه ترگمان]نمای خارجی کلیساهای بیزانس ساده و ساده است؛ ظاهر آن به شکوه و شکوه داخلی داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. And the Byzantine coins imply some connection with Constantinople.
[ترجمه گوگل]و سکه های بیزانس نشان دهنده ارتباطی با قسطنطنیه است
[ترجمه ترگمان]و سکه های رومی نشان از ارتباط با قسطنطنیه داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They are built on the Byzantine pattern, in small scale, and have painted fresco decoration.
[ترجمه گوگل]آنها بر روی الگوی بیزانسی، در مقیاس کوچک ساخته شده اند و دارای تزئینات نقاشی دیواری هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها بر روی الگوی بیزانتین، در مقیاس کوچک ساخته شده اند، و دکوراسیون نقاشی را رنگ کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The essential characteristic of Byzantine dome construction is that such a dome is supported upon and covers a square form.
[ترجمه گوگل]ویژگی اساسی گنبدسازی بیزانسی این است که چنین گنبدی به شکل مربعی تکیه داده شده و آن را می پوشاند
[ترجمه ترگمان]مشخصه اصلی ساخت گنبد بیزانسی این است که چنین گنبدی بر روی آن پشتیبانی می شود و شکل مربعی را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They can resort to Byzantine, even Machiavellian manipulations.
[ترجمه گوگل]آنها می توانند به دستکاری های بیزانسی و حتی ماکیاولیستی متوسل شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند حتی از روش ماکیاولی پیروی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Capitals and Columns Byzantine capitals show great variety of form and detail.
[ترجمه گوگل]سرستون ها و ستون ها سرستون های بیزانسی تنوع زیادی در شکل و جزئیات دارند
[ترجمه ترگمان]پایتخت ها و پایتخت های بیزانس انواع زیادی از شکل ها و جزئیات را به نمایش می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. the Byzantine period, between the fourth and seventh centuries A. D.
[ترجمه گوگل]دوره بیزانس، بین قرن چهارم و هفتم پس از میلاد
[ترجمه ترگمان]دوره بیزانس، بین قرون چهارم و هفتم الف د
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Covering artists from Byzantine times to the nineteenth century, it should allow scholars to establish underdrawing styles for individual painters.
[ترجمه گوگل]با پوشش هنرمندان از دوران بیزانس تا قرن نوزدهم، این کتاب باید به محققان اجازه دهد تا سبک‌هایی را برای نقاشان فردی ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]با پوشاندن هنرمندان از قرون بیزانسی تا قرن نوزدهم، محققان باید به محققان اجازه دهند تا سبک های underdrawing برای نقاشان فردی برقرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Byzantine Follis I enclose wax impressions and a rubbing of what I think to be a coin.
[ترجمه گوگل]فولیس I بیزانسی آثار مومی و مالش چیزی که فکر می کنم سکه است را در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان]Follis Byzantine، اثر موم و مالیدن چیزی که فکر می کنم یک سکه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Like most Byzantine churches it is unpretentious and lacking in colour.
[ترجمه گوگل]مانند بسیاری از کلیساهای بیزانسی، این کلیسا بی تکلف و فاقد رنگ است
[ترجمه ترگمان]این سبک نیز مانند بسیاری از کلیساهای بیزانسی است که فاقد رنگ است و فاقد رنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is different from any Byzantine architecture in east or west but owes much of its fundamental character to the Byzantine style.
[ترجمه گوگل]این بنا با هر معماری بیزانسی در شرق یا غرب متفاوت است، اما بسیاری از ویژگی های اساسی خود را مدیون سبک بیزانسی است
[ترجمه ترگمان]این سبک از هر معماری بیزانتین در شرق یا غرب متفاوت است اما بسیاری از ویژگی های اساسی آن به سبک بیزانسی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته بروم شرقی (صفت)
byzantine

انگلیسی به انگلیسی

• inhabitant of byzantium
of or pertaining to byzantium; of or pertaining to the byzantine empire

پیشنهاد کاربران

با حرف B بزرگ به معنی: بیزانسی . ( مربوط به ) بیزانس . ( مربوط به ) روم شرقی
با حرف b کوچک به معنی: ۱. مرموز. مخفیانه. توام با پنهان کاری ۲. معماگونه. پیچیده. پر رمز و راز
مثال:
a Byzantine icon in a church.
یک تمثال مربوط به روم شرقی و بیزانس در یک کلیسا
بیزانسی
مثال: The Byzantine Empire was known for its rich cultural heritage.
امپراتوری بیزانس به دلیل تاریخچه فرهنگی غنی اش شناخته می شد.
بسیار پیچیده.
بسیار پیچیده

بپرس