buy the farm

جمله های نمونه

1. She sat reflecting on how much had changed since she'd bought the farm.
[ترجمه گوگل]او نشسته بود و به این فکر می کرد که از زمانی که مزرعه را خریده چقدر تغییر کرده است
[ترجمه ترگمان]در این فکر بود که از وقتی که مزرعه را خریده بود چقدر تغییر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Buying the farm was the biggest mistake of her life.
[ترجمه گوگل]خرید مزرعه بزرگترین اشتباه زندگی او بود
[ترجمه ترگمان]خریدن مزرعه بزرگ ترین اشتباه زندگی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My father had bought the farm at an auction, at what turned out to be an inflated price.
[ترجمه گوگل]پدرم مزرعه را در یک حراجی خریده بود، با قیمتی متورم
[ترجمه ترگمان]پدرم مزرعه را در یک حراج خریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gardner had an agreement with Bertram to buy the farm.
[ترجمه گوگل]گاردنر برای خرید مزرعه با برترام توافق کرد
[ترجمه ترگمان]گاردنر، یه قراری با برت رام گذاشته بود تا مزرعه رو بخره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I won't complain if I buy the farm while I'm airborne, but I can't stand being taken out while I'm grounded.
[ترجمه گوگل]اگر در هوابرد مزرعه را بخرم شکایت نمی‌کنم، اما نمی‌توانم تحمل کنم در حالی که زمین گیر شده‌ام بیرون بیاورم
[ترجمه ترگمان]اگر من در حال پرواز هستم، شکایت نمی کنم، اما وقتی در حال پرواز هستم نمی تونم تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A few weeks back I won a $50 gift certificate to a homeschool store, I used part of it to buy The Farm Game for Kids.
[ترجمه گوگل]چند هفته پیش یک گواهی هدیه 50 دلاری برای یک فروشگاه مدرسه خانگی گرفتم، بخشی از آن را برای خرید بازی مزرعه برای کودکان استفاده کردم
[ترجمه ترگمان]چند هفته پیش من یک گواهی ۵۰ دلاری را به یک فروشگاه homeschool بردم، قسمتی از آن را برای خرید بازی مزرعه برای کودکان استفاده کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• die, pass away

پیشنهاد کاربران

this idiom has its origins from the war in Europe, when planes that were gunned down would end up crashing into farms, causing the demise of the men who flew the planes.
کشته شدن get killed
🔸 معادل فارسی:
مردن / کشته شدن / رفتن به دیار باقی
در زبان محاوره ای:
پرید، رفت، مرد، کشته شد، قاطی خاک شد
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( نظامی – استعاری ) :**
...
[مشاهده متن کامل]

اصطلاحی غیررسمی برای �کشته شدن�، به ویژه در زمینه ی جنگ یا حادثه ی ناگهانی
مثال: *The pilot bought the farm during the last mission. *
خلبان توی آخرین مأموریت پرید.
2. ** ( طنز تلخ – خیابانی ) :**
گاهی با لحن شوخ طبعانه یا تلخ برای اشاره به مرگ ناگهانی یا تراژیک استفاده می شه
مثال: *He messed with the wrong crowd and bought the farm. *
با آدمای اشتباهی دمخور شد و رفت دیار باقی.
3. ** ( ادبی – استعاری ) :**
در متون داستانی یا فیلم ها، برای اشاره غیرمستقیم به مرگ استفاده می شه تا از بیان مستقیم �مردن� اجتناب بشه
مثال: *Looks like the hero’s about to buy the farm. *
انگار قهرمان داره می ره برای خرید مزرعه!
________________________________________
🔸 مترادف ها:
die – pass away – kick the bucket – bite the dust – meet one’s end – perish

ریق رحمت را سر کشیدن!!
مرگ
Informal, US
مردن بویژه در جنگ یا با سقوط هواپیما
Kick the bucket
To die especially in battle or in a plane crash
She really wanted to visit her homeland, before
. she bought the farm
مردن ( شوخی )