buy into

پیشنهاد کاربران

- باور داشتن به یک ایده یا سیستم
- پذیرفتن و حمایت فکری یا احساسی از چیزی
- ( معنای واقعی ) خرید سهام یا مشارکت در سرمایه گذاری
- پذیرفتن با علاقه یا اعتماد، به ویژه در مورد باورها، فلسفه ها، روش ها، یا فرهنگ ها
...
[مشاهده متن کامل]

- اغلب برای نشان دادن اینکه فرد کاملاً درگیر یا متعهد به یک موضوع شده استفاده می شود
- در فرهنگ سازمانی، یعنی اینکه شخص با ارزش ها و اهداف شرکت یا گروه هم راستا شده است
مترادف؛ believe in, accept, embrace, commit to, subscribe to, adopt
مثال؛
Not everyone buys into the idea of working remotely.
She really bought into the company’s mission and values.
Investors are starting to buy into the new tech startup.
ساختار و کاربرد دستوری:
 ▪ Buy into معمولاً با مفعول غیرمستقیم به کار می رود ( مثل "buy into an idea" ) و معنای آن مجاز و روان شناختی است، نه صرفاً مالی.
 ▪ در معنای واقعی ( سرمایه گذاری ) ، با اسامی مالی یا شرکتی همراه می شود، مانند:
  – He bought into the company at the early stage.
کاربرد در محیط کاری و رهبری:
 ▪ مدیران اغلب از این اصطلاح برای توصیف میزان پذیرش کارکنان نسبت به اهداف یا تغییرات سازمانی استفاده می کنند:
  – "We need the whole team to buy into this change. "

معنی لانگمن:
to completely accept an idea or belief and allow it to influence you
معنی کمبریج:
f you buy into an idea or plan, you give it your support or agree with it
ذوب در چیزی شدن
تحت تاثیر قرار گرفتن
عقل خود را دست . . . . دادن
همراه شدن با دیگران ( درباره مسئله یا موضوعی )
Dont buy into the facts
If you buy into that , . . .
نمیدونم بهش اعتقاد داری یا نه ، . . .
Completely believe in a set of ideas
اعتقاد داشتن
خام موضوعی شدن که معمولا برای فریب است
مثال : I won't buy into these bullshit
قبول کردن - باور داشتن - سرمایه گذارى کردن در
believe/باور داشتن

در متن زیر به معنای باور داشتن و یا به عبارتی زیر بار رفتن است
And one more thing - if you buy into that - you - know - "nurture theory".
قبول کردن
بها دادن
شیفته شدن
تحت تاثیر ایده یا فکری قرار گرفتن
سازگار شدن /مطابق/همسازی/در توافق. . .
خرید سهم
درگیر چیزی شدن، گرفتار چیزی شدن، مجذوب چیزی شدن، در چیزی حل شدن، عضو مجموعه ای شدن
گرفتار چیزی یا اندیشه ای شدن
you buy into a feeling از کتاب شفای زندگی لوئیز هی
گرفتار اندیشه ای شدن
باور داشتن ، زیر بار رفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس