اسم ( noun )
• (1) تعریف: a structure that gives support to the outside of a building by absorbing excessive outward thrust.
• مترادف: beam, brace, prop, shore
• مشابه: bar, column, pillar, post, stanchion, strut, support
• مترادف: beam, brace, prop, shore
• مشابه: bar, column, pillar, post, stanchion, strut, support
- The outer walls of the immense church were supported by buttresses.
[ترجمه گوگل] دیوارهای بیرونی کلیسای عظیم توسط تکیه گاه ها پشتیبانی می شد
[ترجمه ترگمان] دیواره ای بیرونی کلیسا بزرگ با پشت بنده ای پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دیواره ای بیرونی کلیسا بزرگ با پشت بنده ای پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: anything that gives support.
• مترادف: brace, encouragement, prop, support
• مشابه: bulwark, help, maintenance, supporter, sustenance
• مترادف: brace, encouragement, prop, support
• مشابه: bulwark, help, maintenance, supporter, sustenance
- The tireless work of the young volunteers was a buttress to the movement.
[ترجمه گوگل] کار خستگی ناپذیر داوطلبان جوان تکیه گاه حرکت بود
[ترجمه ترگمان] کار خستگی ناپذیر داوطلبان جوان پایه و اساس جنبش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کار خستگی ناپذیر داوطلبان جوان پایه و اساس جنبش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: buttresses, buttressing, buttressed
حالات: buttresses, buttressing, buttressed
• (1) تعریف: to give structural support to with a buttress.
• مترادف: brace, prop, shore up, support
• مشابه: bolster, help, strengthen, undergird, uphold
• مترادف: brace, prop, shore up, support
• مشابه: bolster, help, strengthen, undergird, uphold
- The walls of the fortress were buttressed with wooden beams.
[ترجمه گوگل] دیوارهای قلعه با تیرهای چوبی محکم شده بود
[ترجمه ترگمان] دیواره ای دژ با تیره ای چوبی buttressed شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دیواره ای دژ با تیره ای چوبی buttressed شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to add support or credibility to.
• مترادف: bolster, brace, reinforce, strengthen, support, sustain
• مشابه: affirm, defend, fortify, help, maintain, uphold
• مترادف: bolster, brace, reinforce, strengthen, support, sustain
• مشابه: affirm, defend, fortify, help, maintain, uphold
- The defense attorney buttressed her case with an expert witness.
[ترجمه گوگل] وکیل مدافع پرونده او را با یک شاهد خبره تقویت کرد
[ترجمه ترگمان] وکیل مدافع، پرونده رو با یه شاهد کارشناس کنترل می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وکیل مدافع، پرونده رو با یه شاهد کارشناس کنترل می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید