buttermilk

/ˈbətərˌmɪlk//ˈbʌtəmɪlk/

معنی: ابدوغ، دوغ پس از گرفتن کره
معانی دیگر: دوغاب، دوشاب (شیری که کره ی آن گرفته شده باشد)، ابدوه، دوه پس از گرفتن کره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a sour liquid residue of butter-making, used as a drink or in cooking.

(2) تعریف: a sour milk produced from milk by adding a bacterial culture.

جمله های نمونه

1. Buttermilk is a by-product of making butter.
[ترجمه گوگل]دوغ محصول جانبی تولید کره است
[ترجمه ترگمان]Buttermilk یک محصول جانبی کره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The piglets had the buttermilk and loved it.
[ترجمه گوگل]خوک ها دوغ داشتند و آن را دوست داشتند
[ترجمه ترگمان]بچه خوک buttermilk را داشتند و آن را دوست داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dried buttermilk is also extensively used by the food industries.
[ترجمه گوگل]دوغ خشک شده نیز به طور گسترده توسط صنایع غذایی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]آب دوغ همچنین به طور گسترده توسط صنایع غذایی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Cherries turn up again in a buttermilk pudding tricked out with rose petals and violets.
[ترجمه گوگل]گیلاس ها دوباره در یک پودینگ دوغ که با گلبرگ های گل رز و بنفشه فریب خورده است، می گردند
[ترجمه ترگمان]بار دیگر گیلاس شیر آب را با گلبرگ های گل سرخ و گل بنفشه فریب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Buttermilk paintwork offsets the mixture of chair covers in Paisleys, florals and stripes.
[ترجمه گوگل]رنگ باترمیلک ترکیبی از روکش صندلی در رنگ‌های Paisley، گل‌دار و راه راه را جبران می‌کند
[ترجمه ترگمان] و paintwork offsets paintwork the chair Paisleys، and and and and and and and and and paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork paintwork
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Grote started with an appetizer of buttermilk pancakes.
[ترجمه گوگل]گروت با یک پیش غذا پنکیک دوغ شروع کرد
[ترجمه ترگمان]Grote با یه پیش غذا کلوچه buttermilk شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Stir in buttermilk, egg, green onion, and remaining 2 tablespoons oil.
[ترجمه گوگل]دوغ، تخم مرغ، پیاز سبز و 2 قاشق غذاخوری روغن باقی مانده را با هم مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]آب دوغ، تخم مرغ، پیاز سبز و ۲ قاشق سوپ خوری بر روی آن بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Add the cooked brown rice, honey, and buttermilk and mix.
[ترجمه گوگل]برنج قهوه ای پخته شده، عسل و دوغ را اضافه کنید و مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]برنج پخته شده، عسل و دوغ را به آن اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Combine buttermilk and soda and add to creamed mixture alternately with flour, beating well after each addition.
[ترجمه گوگل]دوغ و نوشابه را با هم مخلوط کرده و به طور متناوب با آرد به مخلوط خامه ای اضافه کنید و بعد از هر بار اضافه کردن خوب هم بزنید
[ترجمه ترگمان]خیار و خیار را مخلوط کرده و به طور متناوب با آرد مخلوط کنید و بعد از هر یک به خوبی بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Add the eggs, vanilla and buttermilk and mix well. Add the liquid to the dry ingredients and beat until smooth.
[ترجمه گوگل]تخم مرغ، وانیل و دوغ را اضافه کنید و خوب مخلوط کنید مایع را به مواد خشک اضافه کنید و هم بزنید تا یکدست شود
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ ها، وانیل و دوغ را اضافه کنید مایع را به ترکیبات خشک اضافه کنید و آنقدر بزنید تا صاف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Combine remaining 1 / 2 cup buttermilk and vanilla in another bowl or measuring cup.
[ترجمه گوگل]1/2 فنجان دوغ و وانیل باقی مانده را در یک کاسه یا پیمانه دیگر ترکیب کنید
[ترجمه ترگمان]۳ \/ ۲ فنجان خیار و وانیل را در یک کاسه یا یک فنجان دیگر ترکیب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Slowly stir in buttermilk and cook until mixture almost comes to a boil.
[ترجمه گوگل]به آرامی دوغ را هم بزنید و بپزید تا مخلوط تقریباً به جوش بیاید
[ترجمه ترگمان]آب دوغ و پنیر به آرامی به جوش آمد تا به جوش آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Put cookies on prepared sheets. Brush lightly with buttermilk and sprinkle with the remaining cup coconut and powdered sugar.
[ترجمه گوگل]کوکی ها را روی ورقه های آماده قرار دهید کمی باترمیلک بمالید و با باقی مانده فنجان نارگیل و پودر قند بپاشید
[ترجمه ترگمان]کلوچه را روی ورقه آماده بگذارید برس به آرامی با دوغ و پنیر به همراه فنجان دیگر نارگیل و پودر شیر روی آن قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Add the eggs, vanilla and buttermilk and mix well.
[ترجمه گوگل]تخم مرغ، وانیل و دوغ را اضافه کنید و خوب مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ ها، وانیل و دوغ را اضافه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ابدوغ (اسم)
buttermilk

دوغ پس از گرفتن کره (اسم)
buttermilk

انگلیسی به انگلیسی

• liquid remaining after butter has been separated from milk or cream
buttermilk is the liquid that remains when fat is removed from cream to make butter. you can drink buttermilk or use it for making bread or cheesecake.

پیشنهاد کاربران

در منطقه آذربایجان این نوع از دوغ زیاد دیده میشود که به دوغ نهره یا نهره آیرانی معروف است. در واقع دوغی هست که روش تقریبا نیم وجب کره وایمیسه
دوغی کە هنوز کره داخلش هست ، به کوردی میگن ( ماستاو ) ، ماست آب=ماستآب یا ماستاو
buttermilk ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: دوغ کره
تعریف: مایعی که پس از کره‏گیری از خامه جدا می‏شود
شیر پس چرخ
ینی دوغ
سرشیر
دوغِ کره ( مصوب فرهنگستان )

بپرس