همان وقت ( در معنای already )
She calls Tom to help but now they've found a VHS tape. . .
او برای کمک به تام زنگ می زند، اما همان وقت یک نوار ویدئو پیدا می کنند. . .
واژه های مترادف و متضاد دیگر در پیوند:
او برای کمک به تام زنگ می زند، اما همان وقت یک نوار ویدئو پیدا می کنند. . .
واژه های مترادف و متضاد دیگر در پیوند:
اما حالا
ولی الآن
ولی الآن