حرف ربط ( conjunction )
•  (1) تعریف: yet; and despite this.
• مترادف: yet
• مترادف: yet
- They tried hard but failed.
 [ترجمه زهرا] تلاش بسیاری کردند اما موفق نشدند| 
 [ترجمه عابدی] آنها بسیار تلاش کردند اما موفق نشدند| 
 [ترجمه شان] آنان به سختی تلاش کردند، اما موفق نشدند ( شکست خوردند ) .| 
 [ترجمه Niayrsh] آنها بسیار تلاش کردن اما موفق نشدن| 
 [ترجمه گوگل] خیلی تلاش کردند اما موفق نشدند[ترجمه ترگمان] سخت تلاش کردند، اما موفق نشدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's a bit salty, but it's delicious.
 [ترجمه علی] این کمی شور میباشد ولی عالیست| 
 [ترجمه سمانه] این مقداری شور است اما عالیست| 
 [ترجمه ش.] یک کم شوره ولی خوشمزه است.| 
 [ترجمه شان] این ( غذا ) با آنکه کمی شور است، ولی خوشمزه است.| 
 [ترجمه ف] این شور است اما خوش مزه است.| 
 [ترجمه گوگل] کمی شور است اما خوشمزه است[ترجمه ترگمان] کمی شوره، اما خوش مزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The method is old but effective.
 [ترجمه گوگل] روش قدیمی اما موثر است
[ترجمه ترگمان] این روش قدیمی اما موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این روش قدیمی اما موثر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (2) تعریف: except that.
• مشابه: except, only
• مشابه: except, only
- We would have gone to play baseball, but it rained.
 [ترجمه گوگل] ما میرفتیم بیسبال بازی کنیم، اما باران بارید
[ترجمه ترگمان] ما می خواستیم بیسبال بازی کنیم ولی باران باریده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما می خواستیم بیسبال بازی کنیم ولی باران باریده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (3) تعریف: except.
• مشابه: except, save
• مشابه: except, save
- We did nothing but talk all night.
 [ترجمه کیمیا شیخی] ما کل شب خودراصرف صحبت و گفتو گو با یکدیگر کرده ایم.| 
 [ترجمه ش.] کل شب رو هیچ کاری نکردیم؛ فقط حرف زدیم.| 
 [ترجمه شان] تمام ( مدت ) شب، به جز گفتگو، کار دیگری نکردیم.| 
 [ترجمه گوگل] تمام شب جز حرف زدن هیچ کاری نکردیم[ترجمه ترگمان] ما هیچ کاری نکردیم جز اینکه کل شب رو با هم حرف بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (4) تعریف: without the circumstance that.
- He never plans a trip but an emergency arises.
 [ترجمه گوگل] او هرگز برای سفر برنامه ریزی نمی کند اما یک موقعیت اضطراری پیش می آید
[ترجمه ترگمان] او هرگز قصد سفر ندارد، اما یک وضعیت اضطراری پیش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او هرگز قصد سفر ندارد، اما یک وضعیت اضطراری پیش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: with the exception of; except.
• مشابه: bar, except, save, short of
• مشابه: bar, except, save, short of
- No one went but me.
 [ترجمه مهدی قائدی] به جز من، هیچ کس نرفت.| 
 [ترجمه parisa] هیچ کس به جز من نرفت| 
 [ترجمه گوگل] هیچکس جز من نرفت[ترجمه ترگمان] هیچ کس به جز من نزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
عبارات: but for
عبارات: but for
• : تعریف: no more than; only; merely.
- I caught but a few fish.
 [ترجمه گوگل] من فقط چند ماهی گرفتم
[ترجمه ترگمان] فقط چند تا ماهی گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فقط چند تا ماهی گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید