busy signal

/ˈbɪziˈsɪɡnəl//ˈbɪziˈsɪɡnəl/

علامت اشغال

جمله های نمونه

1. All I get is a busy signal when I dial his number .
[ترجمه گوگل]وقتی شماره او را می گیرم تنها یک سیگنال مشغول است
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که گیرم میاد یه علامت شلوغه وقتی شماره - ش رو می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I keep getting a busy signal .
[ترجمه گوگل]من مدام یک سیگنال مشغول دریافت می کنم
[ترجمه ترگمان]من دارم یه سیگنال شلوغ می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He telephoned the lawyer and again got a busy signal.
[ترجمه گوگل]او با وکیل تماس گرفت و دوباره یک سیگنال مشغول دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]به وکیل تلفن زد و دوباره مشغول علامت زدن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He could abandon the oracular busy signal once and for all.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست یک‌بار برای همیشه سیگنال مشغول بودن را رها کند
[ترجمه ترگمان]او می توانست هر بار و برای همیشه به او فرمان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Uh, block call is a busy signal.
[ترجمه گوگل]اوه، مسدود کردن تماس یک سیگنال مشغول است
[ترجمه ترگمان] آه، تماس قطع شد یه علامت شلوغه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Again, the Brapid busy signal that meant no connection.
[ترجمه گوگل]باز هم سیگنال مشغول Brapid که به معنای عدم اتصال بود
[ترجمه ترگمان]دوباره، یک سیگنال پر مشغله که هیچ ارتباطی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The busy signal, he saw now, had not been arbitrary.
[ترجمه گوگل]سیگنال مشغول، او اکنون دید، خودسرانه نبوده است
[ترجمه ترگمان]اکنون که این علامت سخت و پر مشغله بود، اکنون او را کام لا مستبدانه نشان نداده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Busy signal detected at remote site on callback.
[ترجمه گوگل]سیگنال مشغول در سایت از راه دور در پاسخ به تماس شناسایی شد
[ترجمه ترگمان]سیگنال مشغول در سایت از راه دور در callback شناسایی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our software makes the Network Provider send a busy signal to the calling party.
[ترجمه گوگل]نرم افزار ما باعث می شود که ارائه دهنده شبکه یک سیگنال مشغول به طرف تماس ارسال کند
[ترجمه ترگمان]نرم افزار ما باعث می شود که ارایه دهنده شبکه یک سیگنال پرمشغله به طرف فراخوانی ارسال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I kept getting a busy signal.
[ترجمه گوگل]من مدام یک سیگنال مشغول دریافت کردم
[ترجمه ترگمان] منتظر یه سیگنال شلوغ بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I dialed her number but got a busy signal.
[ترجمه گوگل]شماره او را گرفتم اما یک سیگنال مشغول دریافت کردم
[ترجمه ترگمان]شماره رو گرفتم اما یه سیگنال شلوغ گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. B : I just keep getting a busy signal.
[ترجمه گوگل]ب: من فقط یک سیگنال مشغول دریافت می کنم
[ترجمه ترگمان] فقط دارم سیگنال زیادی می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even Katie could hear the busy signal.
[ترجمه گوگل]حتی کتی هم می توانست سیگنال شلوغ را بشنود
[ترجمه ترگمان]حتی کتی هم می توانست سیگنال شلوغ را بشنود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'm getting a busy signal when I dial the operator.
[ترجمه گوگل]وقتی با اپراتور تماس می گیرم یک سیگنال مشغول دریافت می کنم
[ترجمه ترگمان]وقتی با تلفنچی تماس می گیرم، سیگنال زیادی می گیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• noise heard on a telephone receiver when the desired line is being used

پیشنهاد کاربران

ٍاشغاله. وقتی با کسی تماس میگیریم و ٍاشغاله میگیم busy signal
busy signal ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: نشانک اشغال
تعریف: علامتی شنیداری یا دیداری که برای برخوان یا مبدأ شماره‏گیری ارسال می‏شود و نشان‏دهندۀ در دسترس نبودن خط است|||متـ . سیگنال اشغال
بوق ازاد وقتی کسی پشت خطه وداره با یکی دیگه زنگ میزنه

بپرس