bustling

جمله های نمونه

1. the bustling manager of that company
مدیر پرتکاپوی آن شرکت

2. servants were bustling in and out of the kitchen
پیشخدمت ها با شتاب

3. once again, the tehran stock market was bustling
یک بار دیگر بورس سهام تهران به جنب و جوش افتاد.

4. She is always bustling about the house.
[ترجمه گوگل]او همیشه در خانه شلوغ است
[ترجمه ترگمان]همیشه در خانه پرسه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Several th bustling places, happiness keeled over drunk the dreamland.
[ترجمه گوگل]چندین مکان شلوغ، شادی در سرزمین رویایی مست شده بود
[ترجمه ترگمان]چند مکان پر جنب و جوش و خوشحالی در خواب و خیال افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The hotel is situated next to the lively bustling port.
[ترجمه گوگل]این هتل در کنار بندر پر جنب و جوش واقع شده است
[ترجمه ترگمان]این هتل در مجاورت بندر شلوغ و شلوغ قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We met in Dorchester, Dorset's bustling county town.
[ترجمه گوگل]ما در دورچستر، شهر شلوغ شهرستان دورست، ملاقات کردیم
[ترجمه ترگمان]ما در دور چس تر با شهر county Dorset آشنا شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The sidewalks are bustling with people.
[ترجمه گوگل]پیاده روها مملو از جمعیت است
[ترجمه ترگمان]پیاده روها با مردم پر جنب و جوش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fishing boat harbour was usually bustling with lots of local colour.
[ترجمه گوگل]بندر قایق های ماهیگیری معمولاً شلوغ با رنگ های محلی زیادی بود
[ترجمه ترگمان]لنگرگاه ماهیگیری معمولا با تعداد زیادی رنگ محلی پر جنب و جوش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The flower market was bustling with shoppers.
[ترجمه گوگل]بازار گل پر از خریداران بود
[ترجمه ترگمان]بازار گل با خریداران پر جنب و جوش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is the bustling commercial quarter of the city.
[ترجمه گوگل]این محله تجاری شلوغ شهر است
[ترجمه ترگمان]این بخش تجاری شلوغ شهر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The house, usually bustling with activity, was strangely silent.
[ترجمه گوگل]خانه که معمولاً پر از فعالیت بود، به طرز عجیبی ساکت بود
[ترجمه ترگمان]خانه که معمولا پر جنب و جوش بود به طرز غریبی خاموش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The university is bustling with life.
[ترجمه گوگل]دانشگاه پر از زندگی است
[ترجمه ترگمان]دانشگاه با زندگی پر جنب و جوش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The city has become a huge, bustling metropolis.
[ترجمه گوگل]این شهر به یک کلان شهر بزرگ و شلوغ تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]شهر به پایتخت بزرگ و پر جنب و جوش تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The main attraction was the bustling market.
[ترجمه گوگل]جاذبه اصلی بازار شلوغ بود
[ترجمه ترگمان]جاذبه اصلی بازار شلوغ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• busy, lively, active, noisy
a bustling place is full of people and very busy and lively.
a bustling person always seems to be very busy and active.
see also bustle.

پیشنهاد کاربران

With lots of movment
1 - شلوغ 2 - پر هیاهو 3 - مهم
پر جنب و جوش، پویا، سرزنده
پویا
Very crowded
It is renowned for its bustling city streets. آن به خاطر خیابان های شلوغش معروف شده است.
شلوغ
پر جنب و جوش , پر هیاهو
# the bustling market
# The town is bustling with people
# The hotel is situated next to the bustling port
bustling growth rate نرخ سریع رشد
A bustling city شهر سرزنده، مهم، شلوغ و پویا
مثل new york یا London
پرتکاپو، پر جنب و جوش
a bustling place is full of noise and activity and is usually pleasant and interesting
اگه در مورد مکان باشه میشه مکان شلوغ و پرسروصدا
اگه در مورد افراد باشه یعنی ادم پرمشغله و فعال
شلوغ پر سرو صدا
Noisy
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس