bushiness


معنی: انبوهی، پرپشتی
معانی دیگر: بته مانند بودن

جمله های نمونه

1. the bushiness of his eyebrows made the kids laugh
پرپشتی ابروهای او بچه ها را به خنده آورد.

مترادف ها

انبوهی (اسم)
afflux, density, congestion, bushiness, luxuriance

پرپشتی (اسم)
bushiness

پیشنهاد کاربران