1. bus service between these two cities has been discontinued
خدمات اتوبوسرانی بین این دو شهر قطع شده است.
2. bus station
ایستگاه اتوبوس
3. bus stop
ایستگاه اتوبوس (bus shelter هم می گویند به ویژه اگر تاق داشته باشد)
4. a bus driver
راننده ی اتوبوس
5. a bus stop
ایستگاه اتوبوس
6. a bus that runs between tehran and tabriz
اتوبوسی که میان تهران و تبریز رفت و آمد می کند
7. the bus arrived at midnight
اتوبوس نصف شب وارد شد.
8. the bus is full
اتوبوس پر است.
9. the bus is loading right now
اتوبوس هم اکنون دارد مسافر می گیرد.
10. the bus line comes near the hotel
خط اتوبوس تا نزدیکی هتل ادامه دارد (می آید).
11. the bus shunts between the two towns
اتوبوس میان آن دو شهر رفت و آمد می کند.
12. the bus struck the main road
اتوبوس به جاده ی اصلی رسید.
13. the bus that goes to ghamsar
اتوبوسی که به قمصر می رود
14. the bus was almost full
اتوبوس تقریبا پر بود.
15. this bus has a capacity of thirty passengers
این اتوبوس گنجایش سی سرنشین را دارد.
16. this bus takes 40 passengers
این اتوبوس برای 40 مسافر جا دارد.
17. this bus will take you where you want to go
این اتوبوس شما را به آنجایی که می خواهید خواهد برد.
18. a city bus line
خط اتوبوس شهری
19. a commuter bus (or train)
اتوبوس (یا ترن) رفت و برگشت
20. a cross-town bus
اتوبوس سراسری شهر
21. a few bus lines connect at the crossroads
در این چهار راه چند خط اتوبوس با هم تلاقی دارند.
22. a short bus ride
اتوبوس سواری کوتاه
23. a sightseeing bus
اتوبوس گردشی
24. an overcrowded bus
اتوبوس شلوغ
25. the hotel bus meets all the trains
اتوبوس هتل،هنگام ورود همه ی ترن ها حضور دارد.
26. the nearest bus station
نزدیکترین ایستگاه اتوبوس
27. a less crowded bus
اتوبوسی که خلوت تر است
28. before long, the bus arrived
پس از مدت کمی اتوبوس رسید.
29. by then the bus had gone
تا آن موقع اتوبوس رفته بود.
30. she boarded the bus and waved goodbye
سوار اتوبوس شد و با تکان دست خداحافظی کرد.
31. the discontinuance of bus service between the two towns
قطع خدمات اتوبوسرانی میان آن دو شهر
32. they held the bus waiting
آنها اتوبوس را (معطل) نگهداشتند.
33. to meet a bus
پیشواز اتوبوس رفتن
34. to suspend a bus service
سرویس اتوبوس را متوقف کردن
35. to take a bus
اتوبوس گرفتن
36. we chartered a bus to take the students to tabriz
برای بردن شاگردان به تبریز اتوبوس دربست کرایه کردیم.
37. what is the bus fare to kashan?
کرایه ی اتوبوس تا کاشان چقدر است ؟
38. it was agreed to bus students from all neighborhoods to the school for the gifted
قرار شد دانش آموزان را از محلات مختلف شهر با اتوبوس به مدرسه ی تیزهوشان ببرند.
39. open the window, this bus is like a furnace!
پنجره را باز کن که این اتوبوس مثل جهنم است !
40. the jolts of the bus made me queasy
تکان های اتوبوس حال مرا به هم زد.
41. the tourists left the bus and dispersed themselves in various hotels
توریست ها اتوبوس را ترک کردند و در هتل های مختلف ولو شدند.
42. catch a taxi (or bus or train)
تاکسی (یا اتوبوس یا ترن) گرفتن
43. a vacant seat in a bus
صندلی خالی در اتوبوس
44. he walked me to the bus stop
تا ایستگاه اتوبوس مرا همراهی کرد.
45. i hopped down from the bus
از اتوبوس پریدم پایین.
46. indian workers clambered aboard the bus
کارگران هندی تقلاکنان سوار اتوبوس شدند.
47. the children tumbled off the bus into the park
بچه ها از اتوبوس ریختند توی پارک.
48. he fetched home after his long bus ride
پس از سفر طولانی با اتوبوس به منزل رسید.
49. passengers huddled like sheep in the bus
در اتوبوس مسافرها مانند گوسفند درهم چپیده بودند.
50. the hijackers blew up the hijacked bus
ربایندگان اتوبوس ربوده شده را منفجر کردند.
51. fifty people were crowded into a small bus
پنجاه نفر را در یک اتوبوس کوچک چپانده بودند.
52. i muscled my way into the crowded bus
با فشار توی اتوبوس شلوغ چپیدم.
53. they nabbed the best seats in the bus
آنها پریدند و بهترین صندلی های اتوبوس را گرفتند.
54. to fit another passenger into a crowded bus
یک مسافر دیگر را در اتوبوس شلوغ چپاندن
55. we had a long sit at the bus station
در ایستگاه اتوبوس خیلی به انتظار نشستیم.
56. he sat on the top deck of the bus
او در طبقه ی دوم اتوبوس نشست.
57. the scramble of the people to board the bus
هجوم مردم برای سوار شدن در اتوبوس
58. they crammed seventy of us into an old bus
هفتاد نفر از ما را در یک اتوبوس قراضه چپاندند.
59. they have pooled their money to buy a bus
آنها پول های خود را روی هم گذاشته اند که یک اتوبوس بخرند.
60. to help an old lady get into a bus
در سوار شدن به اتوبوس به پیرزنی کمک کردن
61. i lashed the suitcases to the top of the bus
با طناب چمدان ها را به بام اتوبوس بستم.
62. the passengers were standing on the platform, waiting for the bus
مسافران در انتظار اتوبوس روی سکوب ایستاده بودند.
63. there is a clearance of two meters between the top of the bus and the bridge ceiling
فاصله بین سقف اتوبوس و سقف پل دو متر است.