burstبه معنی ترکیدن
:
Idioms
burst at the seams
burst into song/tears/laughter
burst out laughing/crying
:
Phrasal verb ( s )
burst in/into ( somewhere )
burst in on sb/sth
burst out
:
:
در پوست خود نگنجیدن
بسیار هیجان زده بودن
بسیار هیجان زده بودن
Seams : درزهای لباس
Bursting : ترکیدن
پس استعاره از پر بودن . اینقدر پر و شلوغه که مثل آدم چاق که درزهای لباسش داره در میره .
Bursting : ترکیدن
پس استعاره از پر بودن . اینقدر پر و شلوغه که مثل آدم چاق که درزهای لباسش داره در میره .
یعنی خیلی پر بودن که درحال ترکیدنه و کلا چیزی که خیلی پر باشه. میشه برای جایی یا برنامه ای یا هر چیزی که شلوغ باشه استفاده کرد
To break open and overflow
جای سوزن انداختن نبود