تو ذوق کسی زدن
برادرم زد تو ذوقم
My brother burst my bubble
برادرم زد تو ذوقم
توی ذوق کسی زدن
ذهنیت کسی رو خراب کردن
گفتن حقایق و تلاش برای عوض کردن عقاید یه نفر
نابود کردن تصورات
عوض کردن عقیده یا طرز فکر
فرض کنید عقیده یک نفر مثل حبابه و فرد دیگه که داره با این آدم مشاجره می کنه تلاش داره تا حبابای اونو بترکونه: پس میشه ترکوندن حباب های یه نفر = burst her bubble
گفتن حقایق و تلاش برای عوض کردن عقاید یه نفر
نابود کردن تصورات
عوض کردن عقیده یا طرز فکر
فرض کنید عقیده یک نفر مثل حبابه و فرد دیگه که داره با این آدم مشاجره می کنه تلاش داره تا حبابای اونو بترکونه: پس میشه ترکوندن حباب های یه نفر = burst her bubble