عبارت **"burst at the seams"** به معنای **کاملاً پر بودن، لبریز شدن یا پر شدن تا حدی که گویی درزهای یک لباس یا ظرف در حال پاره شدن هستند** است.
- این اصطلاح برای توصیف مکان ها، اشیاء یا حتی وضعیت هایی به کار می رود که بیش از ظرفیت معمول خود پر شده اند و انگار در حال ترکیدن یا پاره شدن هستند.
... [مشاهده متن کامل]
- می تواند به معنای شلوغی زیاد، ازدحام جمعیت، پر بودن بیش از حد یا حتی احساسات شدید باشد.
- - -
## ریشه اصطلاح
- این عبارت به درزهای لباس اشاره دارد که وقتی لباس بیش از حد تنگ یا پر شود، درزها کشیده شده و احتمال پاره شدن دارند.
- ریشه آن به قرن هفدهم بازمی گردد و به زمانی مرتبط است که زنان از لباس های تنگ و کرست استفاده می کردند.
- - -
## مثال ها
- The church was bursting at the seams on her wedding day.
کلیسا در روز عروسی او کاملاً پر و شلوغ بود.
- The stadium was bursting at the seams with excited fans.
استادیوم پر از هواداران هیجان زده بود.
- My schedule is bursting at the seams with meetings this week.
برنامه کاری ام این هفته کاملاً پر از جلسات است.
- After that big meal, I felt like I was bursting at the seams.
بعد از آن غذای سنگین، احساس می کردم کاملاً پر و سیر شده ام.
- - -
## معادل های فارسی پیشنهادی
- لبریز شدن
- پر شدن تا سر حد ظرفیت
- ترکیدن از شدت پر بودن
- شلوغ و پرجمعیت بودن
- پر از چیزی بودن به حد اشباع
- این اصطلاح برای توصیف مکان ها، اشیاء یا حتی وضعیت هایی به کار می رود که بیش از ظرفیت معمول خود پر شده اند و انگار در حال ترکیدن یا پاره شدن هستند.
... [مشاهده متن کامل]
- می تواند به معنای شلوغی زیاد، ازدحام جمعیت، پر بودن بیش از حد یا حتی احساسات شدید باشد.
- - -
## ریشه اصطلاح
- این عبارت به درزهای لباس اشاره دارد که وقتی لباس بیش از حد تنگ یا پر شود، درزها کشیده شده و احتمال پاره شدن دارند.
- ریشه آن به قرن هفدهم بازمی گردد و به زمانی مرتبط است که زنان از لباس های تنگ و کرست استفاده می کردند.
- - -
## مثال ها
کلیسا در روز عروسی او کاملاً پر و شلوغ بود.
استادیوم پر از هواداران هیجان زده بود.
برنامه کاری ام این هفته کاملاً پر از جلسات است.
بعد از آن غذای سنگین، احساس می کردم کاملاً پر و سیر شده ام.
- - -
## معادل های فارسی پیشنهادی
- لبریز شدن
- پر شدن تا سر حد ظرفیت
- ترکیدن از شدت پر بودن
- شلوغ و پرجمعیت بودن
- پر از چیزی بودن به حد اشباع