• : تعریف: in Mexican cooking, a flour tortilla stuffed with meat, cheese, beans, or the like.
جمله های نمونه
1. I'll have the burrito and taco combo, please.
[ترجمه KOKO] من بوریتو و پیراشکی مکزیکی را خواهم خورد.
|
[ترجمه گوگل]لطفا ترکیب بوریتو و تاکو را میخورم [ترجمه ترگمان] من \"بوریتو\" و \"تاکو\" می زنم، لطفا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He crumpled up the burrito wrapper and bounced it off the rim of the trash can.
[ترجمه گوگل]لفاف بوریتو را مچاله کرد و از لبه سطل زباله پرید [ترجمه ترگمان]کاغذ burrito را مچاله کرد و به لبه سطل زباله انداخت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He dropped his cigarette into his burrito.
[ترجمه گوگل]سیگارش را داخل بوریتو انداخت [ترجمه ترگمان]سیگارش را انداخت توی بوریتو [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Bobby ordered a bean-and-cheese burrito the size of a rolled-up gym towel, smothered in guacamole and sour cream.
[ترجمه گوگل]بابی یک بوریتو لوبیا و پنیر به اندازه یک حوله ورزشگاهی که در گواکاموله و خامه ترش خفه شده بود سفارش داد [ترجمه ترگمان]بابی سفارش یک خمیر لوبیا و پنیر را داد که به اندازه یک حوله لوله شده بود که در غذای چینی و خامه درست شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Even eating a jumbo burrito he looked good.
[ترجمه گوگل]او حتی با خوردن یک بوریتو هم خوب به نظر می رسید [ترجمه ترگمان] حتی خوردن \"بوریتو\" ها هم خوب به نظر میومد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Two different excuses, first a burrito and then a burglary.
[ترجمه گوگل]دو بهانه متفاوت، اول بوریتو و سپس دزدی [ترجمه ترگمان]دو بهانه متفاوت، اول یک burrito و سپس یک دزدی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She hands him a microwaved burrito.
[ترجمه گوگل]او یک بوریتو در مایکروویو به او می دهد [ترجمه ترگمان] اون بهش یه \"بوریتو\" میده (نوعی غذای مکزیکی) [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. One day he decided to “enjoy his burrito”—in other words, appreciate something good while it was happening.
[ترجمه گوگل]یک روز او تصمیم گرفت «از بوریتوی خود لذت ببرد» - به عبارت دیگر، قدر چیز خوبی را در حالی که اتفاق میافتد، بداند [ترجمه ترگمان]یک روز او تصمیم گرفت \"از burrito لذت ببرد\" - به عبارت دیگر، از زمانی که در حال رخ دادن بود، لذت ببرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Learn how to roll a beef burrito with expert cooking tips in this free Mexican cuisine video clip.
[ترجمه گوگل]در این کلیپ ویدیویی رایگان آشپزی مکزیکی، نحوه غلتاندن بوریتو گوشت گاو را با نکات تخصصی آشپزی بیاموزید [ترجمه ترگمان]یاد بگیرید چگونه یک تکه گوشت گاو را با نکات آشپزی متخصص در این کلیپ ویدئویی غذاهای مکزیکی آزاد کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. For lunch, Jeff suggested El Burrito Jr. in Redondo Beach, a cheesy-looking structure with a red A-frame roof and yellow awnings and a few tables to the side.
[ترجمه گوگل]برای ناهار، جف ال بوریتو جونیور را در ساحل ردوندو پیشنهاد کرد، سازهای با ظاهری زیبا با سقفی با قاب قرمز A و سایبانهای زرد و چند میز در کنارش [ترجمه ترگمان]جف پیشنهاد کرد: برای ناهار در ساحل \"Redondo بیچ\"، یک سازه زیبا با سقف قرمز و سایبان های زرد، و چند میز در کنار آن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. For me, it was a burrito place down the street that gave a discount for students.
[ترجمه گوگل]برای من، این یک مکان بوریتو در پایین خیابان بود که به دانشجویان تخفیف می داد [ترجمه ترگمان]برای من، یه جای \"بوریتو\" بود که برای دانش آموزها تخفیف داده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Jeliza - Rose : He looks like a burrito.
[ترجمه گوگل]جلیزا - رز: او شبیه یک بوریتو است [ترجمه ترگمان] اون شبیه \"بوریتو\" - ه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Pizza sandwich hamburger Mexican burrito pasta and hot dog.
[ترجمه گوگل]پیتزا ساندویچ همبرگر ماکارونی بوریتو مکزیکی و هات داگ [ترجمه ترگمان]ساندویچ پیتزا پیتزا، پاستا و یک سگ داغ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Sprinkle a whole wheat burrito with 2 ounces grated, low-fat cheddar cheese and broil for 3 minutes.
[ترجمه گوگل]یک بوریتو گندم کامل را با 2 اونس پنیر چدار کم چرب رنده شده بپاشید و به مدت 3 دقیقه بجوشانید [ترجمه ترگمان]کل کشت گندم را با ۲ اونس پنیر چدار، پنیر چدار کم چرب و broil برای ۳ دقیقه Sprinkle [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• flour tortilla folded and wrapped around a filling (of meat, cheese, or beans)
پیشنهاد کاربران
در اسلنگ خیابانی به معنی cock هست Dick
یک نوع غذا هستش که شکل رولت هست و لابه لاش از گوشت و سبزی و. . . استفاده میشه و غذای معروف مکزیکی هست
غذای مکزیکی، رولتی که در آن از گوشت یا مرغ یا هر چیز دیگری با مخلفات مخصوصش استفاده میشود.