burrito

/bəˈriːtoʊ//bəˈriːtəʊ/

غذای مکزیکی مشتمل بر نانی که دور گوشت و پنیر و لوبیا پیچیده اند، بوریتو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: burritos
• : تعریف: in Mexican cooking, a flour tortilla stuffed with meat, cheese, beans, or the like.

جمله های نمونه

1. I'll have the burrito and taco combo, please.
[ترجمه KOKO] من بوریتو و پیراشکی مکزیکی را خواهم خورد.
|
[ترجمه گوگل]لطفا ترکیب بوریتو و تاکو را می‌خورم
[ترجمه ترگمان] من \"بوریتو\" و \"تاکو\" می زنم، لطفا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He crumpled up the burrito wrapper and bounced it off the rim of the trash can.
[ترجمه گوگل]لفاف بوریتو را مچاله کرد و از لبه سطل زباله پرید
[ترجمه ترگمان]کاغذ burrito را مچاله کرد و به لبه سطل زباله انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He dropped his cigarette into his burrito.
[ترجمه گوگل]سیگارش را داخل بوریتو انداخت
[ترجمه ترگمان]سیگارش را انداخت توی بوریتو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bobby ordered a bean-and-cheese burrito the size of a rolled-up gym towel, smothered in guacamole and sour cream.
[ترجمه گوگل]بابی یک بوریتو لوبیا و پنیر به اندازه یک حوله ورزشگاهی که در گواکاموله و خامه ترش خفه شده بود سفارش داد
[ترجمه ترگمان]بابی سفارش یک خمیر لوبیا و پنیر را داد که به اندازه یک حوله لوله شده بود که در غذای چینی و خامه درست شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Even eating a jumbo burrito he looked good.
[ترجمه گوگل]او حتی با خوردن یک بوریتو هم خوب به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] حتی خوردن \"بوریتو\" ها هم خوب به نظر میومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Two different excuses, first a burrito and then a burglary.
[ترجمه گوگل]دو بهانه متفاوت، اول بوریتو و سپس دزدی
[ترجمه ترگمان]دو بهانه متفاوت، اول یک burrito و سپس یک دزدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She hands him a microwaved burrito.
[ترجمه گوگل]او یک بوریتو در مایکروویو به او می دهد
[ترجمه ترگمان] اون بهش یه \"بوریتو\" میده (نوعی غذای مکزیکی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One day he decided to “enjoy his burrito”—in other words, appreciate something good while it was happening.
[ترجمه گوگل]یک روز او تصمیم گرفت «از بوریتوی خود لذت ببرد» - به عبارت دیگر، قدر چیز خوبی را در حالی که اتفاق می‌افتد، بداند
[ترجمه ترگمان]یک روز او تصمیم گرفت \"از burrito لذت ببرد\" - به عبارت دیگر، از زمانی که در حال رخ دادن بود، لذت ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Learn how to roll a beef burrito with expert cooking tips in this free Mexican cuisine video clip.
[ترجمه گوگل]در این کلیپ ویدیویی رایگان آشپزی مکزیکی، نحوه غلتاندن بوریتو گوشت گاو را با نکات تخصصی آشپزی بیاموزید
[ترجمه ترگمان]یاد بگیرید چگونه یک تکه گوشت گاو را با نکات آشپزی متخصص در این کلیپ ویدئویی غذاهای مکزیکی آزاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For lunch, Jeff suggested El Burrito Jr. in Redondo Beach, a cheesy-looking structure with a red A-frame roof and yellow awnings and a few tables to the side.
[ترجمه گوگل]برای ناهار، جف ال بوریتو جونیور را در ساحل ردوندو پیشنهاد کرد، سازه‌ای با ظاهری زیبا با سقفی با قاب قرمز A و سایبان‌های زرد و چند میز در کنارش
[ترجمه ترگمان]جف پیشنهاد کرد: برای ناهار در ساحل \"Redondo بیچ\"، یک سازه زیبا با سقف قرمز و سایبان های زرد، و چند میز در کنار آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For me, it was a burrito place down the street that gave a discount for students.
[ترجمه گوگل]برای من، این یک مکان بوریتو در پایین خیابان بود که به دانشجویان تخفیف می داد
[ترجمه ترگمان]برای من، یه جای \"بوریتو\" بود که برای دانش آموزها تخفیف داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Jeliza - Rose : He looks like a burrito.
[ترجمه گوگل]جلیزا - رز: او شبیه یک بوریتو است
[ترجمه ترگمان] اون شبیه \"بوریتو\" - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pizza sandwich hamburger Mexican burrito pasta and hot dog.
[ترجمه گوگل]پیتزا ساندویچ همبرگر ماکارونی بوریتو مکزیکی و هات داگ
[ترجمه ترگمان]ساندویچ پیتزا پیتزا، پاستا و یک سگ داغ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sprinkle a whole wheat burrito with 2 ounces grated, low-fat cheddar cheese and broil for 3 minutes.
[ترجمه گوگل]یک بوریتو گندم کامل را با 2 اونس پنیر چدار کم چرب رنده شده بپاشید و به مدت 3 دقیقه بجوشانید
[ترجمه ترگمان]کل کشت گندم را با ۲ اونس پنیر چدار، پنیر چدار کم چرب و broil برای ۳ دقیقه Sprinkle
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• flour tortilla folded and wrapped around a filling (of meat, cheese, or beans)

پیشنهاد کاربران

Burrito is popular food among mexican
Burrito is popular food for the mexican
در اسلنگ خیابانی به معنی cock هست
Dick
یک نوع غذا هستش که شکل رولت هست و لابه لاش از گوشت و سبزی و. . . استفاده میشه و غذای معروف مکزیکی هست
غذای مکزیکی، رولتی که در آن از گوشت یا مرغ یا هر چیز دیگری با مخلفات مخصوصش استفاده میشود.
رولت گوشت/مرغ

بپرس