مثال:
The entry place, a black, gaping mouth, reminded him of a burned - out bakery on the strcet where he had lived in Belfast.
Bringle, Mary DEATH OF AN UNKNOWN MAN
It was the cassette I'd found on the second floor of the burned - out house at the camp.
... [مشاهده متن کامل]
Kallen, Lucille C B GREENFIELD - A LITTLE MADNESS
In the meantime I'd get something to eat somewhere, do my patrol, and sometime in the night get over to that burned - out house.
Kallen, Lucille C B GREENFIELD - A LITTLE MADNESS
... [مشاهده متن کامل]
از کار افتاده
این کلمه صفت است و به معنای فرسوده، از کار افتاده، وا مانده می باشد.
تباهی احساس پوچی
از بین رفتن
بی رمق
To get burned out
خسته شدن زیاد از کار
خسته شدن زیاد از کار
خستگی زیاد از کار
فرسودگی شغلی
تباه شده
انتهای مسیر
انتهای مسیر
احساس تباهی
خستگی ناشی از کار زیاد
سوزاندن زندگی
Geting burned out
خستگی ناشی از کار زیاد
سوزاندن زندگی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)