burn out

/bɜrn aʊt//bɜːn aʊt/

1- (در اثر تمام شدن سوخت) خاموش شدن، 2- (در اثر استعمال زیاد یا حرارت و غیره) سوختن، 3- (در اثر کار زیاد و غیره) از پا درآمدن، خسته و بیمار شدن، (در اثر تمام شدن سوخت) خاموش شدن، (پرتابه شناسی) تمام شدن سوخت موشک و ورود آن به مرحله ی افت آزاد (free fall) یا به مرحله ی دورافکنی (being jettisoned)، صدمه یا زیان حاصل در اثر حرارت زیاد

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to stop functioning because of a technical mistake or lack of fuel.

- The light bulb burned out.
[ترجمه منا جهانبخشی] لامپ سوخت.
|
[ترجمه گوگل] لامپ سوخت
[ترجمه ترگمان] لامپ سوخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to become extremely tired.
مشابه: droop, tire
اسم ( noun )
(1) تعریف: a malfunction of a motor, electrical device, or the like caused by excess heat from electric current.

(2) تعریف: the end of firing of a rocket's engine prior to unpowered flight.

(3) تعریف: inability to perform normally because of prolonged stress or tiredness.

جمله های نمونه

1. Blow out the candles before they burn out.
[ترجمه Fatimah] شمع هارو فوت کن قبل از اینکه خاموش بشن
|
[ترجمه حامد احمدی] شمع ها رو قبل از اینکه کامل بسوزند فوت کنید ( خاموش کنید. )
|
[ترجمه گوگل]شمع ها را قبل از سوختن فوت کنید
[ترجمه ترگمان]شمع رو خاموش کن قبل از اینکه آتیش روشن کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It's a high pressure job and many people burn out at a young age.
[ترجمه عبدالباسط حمزه پور] این کاری است طاقت فرسا، وبسیاری از فراد در جوانی از پا در میایند.
|
[ترجمه همتا] این یک کار با فشاری بالا است و بسیاری از مردم در سن جوانی از پا در میایند.
|
[ترجمه مهیا] بیشتر دانش آموزان پس از امتحانات احساس خستگی مفرط می کنند.
|
[ترجمه mitra] این شغل فشارکاری بالایی دارد و بسیاری از افراد در سنین جوانی می برند.
|
[ترجمه گوگل]این یک شغل پرفشار است و بسیاری از افراد در سنین پایین می سوزند
[ترجمه ترگمان]این یک شغل فشار بالا است و بسیاری از مردم در سنین پایین در حال سوختن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's a high-pressure job and you could burn out young.
[ترجمه مصطفی ابراهیمی] اون یک شغل با فشار کاری بالاست و تو ممکنه در جوونی از پا در بیای
|
[ترجمه گوگل]این یک کار پرفشار است و شما می توانید جوان را بسوزانید
[ترجمه ترگمان]این یه شغل - و تو هم میتونی بچه رو به آتیش بکشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Too often over-involved people burn out without realizing it and end up damaging their cause and themselves.
[ترجمه گوگل]اغلب اوقات افرادی که بیش از حد درگیر هستند، بدون اینکه متوجه باشند، می سوزند و در نهایت به هدف خود و خودشان آسیب می زنند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد درگیر بدون درک آن و پایان دادن به اهداف خود و خودشان، بیش از حد در حال سوختن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They burn out, refuse to work.
[ترجمه گوگل]آنها می سوزند، از کار کردن خودداری می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می سوزند و از کار کردن امتناع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There were signs, however, that she might burn out.
[ترجمه گوگل]اما نشانه هایی وجود داشت که نشان می داد ممکن است بسوزد
[ترجمه ترگمان]با این حال، نشانه هایی دیده می شد که ممکن بود او را آتش بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Moreover, the intensity of a campaign may burn out those most involved in it.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، شدت یک کمپین ممکن است کسانی را که بیشتر درگیر آن هستند، از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، شدت یک فعالیت ممکن است آن هایی که درگیر آن هستند را بسوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But by the mid-1950s, Lewis seemed to burn out.
[ترجمه Nas] لویی تا اواسط دهه پنجاه، به نظر میرسه از پا دراومده باشه.
|
[ترجمه گوگل]اما در اواسط دهه 1950 به نظر می رسید که لوئیس در حال سوختن است
[ترجمه ترگمان]اما در اواسط دهه ۱۹۵۰ لویس به نظر می رسید که می سوزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Eventually Hurley began to burn out.
[ترجمه گوگل]در نهایت هرلی شروع به سوختن کرد
[ترجمه ترگمان] بالاخره \"هارلی\" شروع به سوختن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But with a weak dollar, it will quickly burn out in faster core inflation.
[ترجمه گوگل]اما با دلار ضعیف، به سرعت در تورم اصلی سریع‌تر از بین می‌رود
[ترجمه ترگمان]اما با یک دلار ضعیف، به سرعت تورم هسته را افزایش خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My eyes - my eyes weren't supposed to burn out.
[ترجمه گوگل]چشمان من - قرار نبود چشمانم بسوزد
[ترجمه ترگمان]چشمانم - چشمان من قرار نبود بسوزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It can get monotonous, and you can burn out quick.
[ترجمه Nas] خسته شدن می تونه شمارو سریع از پا دربیاره ( فرسوده کنه )
|
[ترجمه گوگل]ممکن است یکنواخت شود، و شما می توانید سریع بسوزید
[ترجمه ترگمان]این میتونه یکنواخت بشه و تو هم میتونی سریع بسوزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The small fire can safely be left to Burn out.
[ترجمه گوگل]آتش کوچک را می توان با خیال راحت رها کرد تا بسوزد
[ترجمه ترگمان]آتش کوچک می تواند به طور ایمن برای سوختن باقی بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Rather burn out than rust out.
[ترجمه گوگل]به جای سوختن به جای زنگ زدن
[ترجمه ترگمان]خیلی بهتر از این که زنگ بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Any electric light bulb will eventually burn out.
[ترجمه گوگل]هر لامپ برقی در نهایت می سوزد
[ترجمه ترگمان]هر لامپ برقی در نهایت خاموش خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Burnout is common among teachers.
[ترجمه گوگل]فرسودگی شغلی در بین معلمان رایج است
[ترجمه ترگمان]Burnout در میان معلمان رایج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We can define burnout as exhaustion.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم فرسودگی شغلی را به عنوان فرسودگی تعریف کنیم
[ترجمه ترگمان]تحلیل رفتگی را به عنوان خستگی تعریف می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Many students have burnout after taking exams.
[ترجمه گوگل]بسیاری از دانش آموزان پس از شرکت در امتحانات دچار فرسودگی شغلی می شوند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانش آموزان پس از امتحان، تحلیل رفتگی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Many of the teachers are suffering from burnout.
[ترجمه گوگل]بسیاری از معلمان از فرسودگی شغلی رنج می برند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از معلمان از تحلیل رفتگی رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I tell this story to illustrate how severe burnout can get.
[ترجمه گوگل]من این داستان را برای نشان دادن میزان فرسودگی شدید می‌گویم
[ترجمه ترگمان]من این داستان را برای روشن کردن اینکه تحلیل رفتگی شدید می تواند به دست آورد، تعریف می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Burnout often results from a neurotic compulsion to give it all away.
[ترجمه گوگل]فرسودگی شغلی اغلب ناشی از یک اجبار عصبی برای از بین بردن همه چیز است
[ترجمه ترگمان]عصبی بودن اغلب منجر به یک اجبار عصبی برای رها کردن همه چیز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Burnout seems to be an occupational hazard for teachers.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد فرسودگی شغلی یک خطر شغلی برای معلمان است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد Burnout یک خطر شغلی برای معلمان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. They also can suffer from burnout.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین می توانند از فرسودگی شغلی رنج ببرند
[ترجمه ترگمان]هم چنین آن ها می توانند از تحلیل رفتگی رنج ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Fatigue and boredom combine to cause burnout - one of the biggest reasons people quit.
[ترجمه گوگل]خستگی و بی حوصلگی با هم ترکیب می شوند و باعث فرسودگی شغلی می شوند - یکی از بزرگترین دلایلی که افراد ترک می کنند
[ترجمه ترگمان]خستگی و خستگی با هم ترکیب می شوند تا باعث تحلیل رفتگی شوند - یکی از بزرگ ترین دلایل ترک اعتیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. The paper analyzes the reasons for the burnout of tripping and closing coil,[sentence dictionary] and the measures of preventing the burnout of tripping and closing coil.
[ترجمه گوگل]این مقاله به تحلیل دلایل فرسودگی سیم پیچ و بسته شدن سیم پیچ، [فرهنگ جملات] و اقدامات جلوگیری از فرسودگی سیم پیچ خاموش و بسته می پردازد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به تحلیل دلایلی برای تحلیل رفتگی و بستن سیم پیچ و استفاده از تحلیل رفتگی ناشی از تحلیل رفتگی و بسته شدن سیم پیچ می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. The ignition, combustion and burnout characteristics of various kinds of coal and their blended coal are measured with a thermobalance and a drop tube furnace.
[ترجمه گوگل]ویژگی های اشتعال، احتراق و فرسودگی انواع مختلف زغال سنگ و زغال سنگ مخلوط آنها با یک ترموبالانس و یک کوره لوله قطره اندازه گیری می شود
[ترجمه ترگمان]احتراق، احتراق و تحلیل رفتگی ناشی از انواع مختلف زغال سنگ و زغال سنگ ترکیب شده آن ها با یک thermobalance و کوره لوله ای قطره ای اندازه گیری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Methods: Chinese Maslach burnout inventory, Eysenck personality questionnaire and internal-external locus of control scale were used to examine 247 judges.
[ترجمه گوگل]روش‌ها: برای بررسی 247 قاضی از پرسشنامه فرسودگی شغلی ماسلاخ چینی، پرسشنامه شخصیت آیزنک و مقیاس منبع کنترل درونی- بیرونی استفاده شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: تحلیل رفتگی Maslach چینی، پرسشنامه شخصیت Eysenck، و جایگاه داخلی - بیرونی مقیاس کنترل برای بررسی ۲۴۷ قاضی مورد استفاده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. Burnout as a black ash, red like struggling refused to extinguish the fire.
[ترجمه گوگل]فرسودگی مانند خاکستر سیاه، قرمز مانند مبارزه از خاموش کردن آتش خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک خاکستر سیاه، قرمز مانند مبارزه، از خاموش کردن آتش امتناع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The study on job burnout is one of the hot issues in the field of management psychology and organizational behavior.
[ترجمه گوگل]مطالعه فرسودگی شغلی یکی از موضوعات داغ در حوزه روانشناسی مدیریت و رفتار سازمانی است
[ترجمه ترگمان]مطالعه بر روی تحلیل رفتگی شغلی یکی از موضوعات داغ در زمینه روان شناسی مدیریت و رفتار سازمانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. Methods Chinese Maslach burnout inventory, Eysenck personality questionnaire and internal-external locus of control scale were examined in 350 teachers.
[ترجمه گوگل]روش ها: پرسشنامه فرسودگی شغلی ماسلاخ چینی، پرسشنامه شخصیت آیزنک و مقیاس منبع کنترل درونی- بیرونی در 350 معلم مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]در این پژوهش به بررسی مدل تحلیل رفتگی، پرسشنامه شخصیت Eysenck، پرسشنامه شخصیت Eysenck و جایگاه خارجی چارچوب کنترل داخلی در ۳۵۰ معلم پرداخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[نساجی] سوختن وسایل برقی - سوختن
[برق و الکترونیک] سوختن از کار افتادن یک قطعه یا وسیله به دلیل گرمای زیادی که بر اثر عبور جریان بیش از حد آن تولید می شود .

انگلیسی به انگلیسی

• be imprisoned by fire; be extinguished due to a lack of fuel; become emotionally exhausted due to mental stress
fatigue, exhaustion (resulting from overwork or prolonged stress); depression

پیشنهاد کاربران

فرسودگی معمولا کاری
میتونه به معنی "به پایان رسیدن، به آخر خط رسیدن" هم باشه. مثلاً:
Not all relationships last for ever. They can just burn out
1 -
burn - out
extreme tiredness usually caused by working too much
اسم / خستگی مفرط معمولاً ناشی از کار زیاد
employees complaining of/suffering burn - out
2 -
As an adjective, burn out or burnt out means ill or very tired from working too hard.
...
[مشاهده متن کامل]

صفت / بیمار یا بسیار خسته از کار بیش از حد
He was burn out after the marathon.
She felt burnt out and needed a vacation.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/burn-out
سوختن کامل
Stop liking something
( Impact values )

۱. توقف یک عملیات ( معمولا موتور جت یا موشک ) و همینطور به معنی لحظه ای که این توقف رخ میدهد میباشد.
۲. فرسودگی قدرت جسمی یا عاطفی، معمولاً در نتیجه استرس طولانی مدت یا ناامیدی. همچنین به معنای شخصی که از این عارضه رنج میبرد میباشد.
...
[مشاهده متن کامل]

۳. شخصی که اثرات ناشی از استفاده بیش از حد دارو یا مواد مخدر را نشان میدهد.
منبع: https://www. merriam - webster. com/dictionary/burnout

خستگی روحی ناشی از کار و استرس
فرسایش
خسته شدن
از پا درآمدن
از پا درآمدن، فرسودگی روانی ( در اثر فشار کار و نگرانی و غیره )
خاموش شدن
از کار افتادگی
درماندگی، سرریز شدن
برگرفته از نوشتار زیر:
گوشه ای از واقعیت جهان سرمایه از زبان آمار
کارل مارکس با اشاره به پدیده ای که آن را �ازخود بیگانگی�۱ نام نهاده بود، نشان داد که چگونه با گسترش هرچه بیش تر و چیرگی شیوه ی تولید سرمایه داری، روابط اجتماعی برآمده از گردش سرمایه در پیوندهای گوناگون آدمیان با یکدیگر بازتاب یافته، آنها را از خود بیخود یا بیگانه و دگرسان ( چیزی فراتر از دگرگونی! ) می نماید. اکنون، شتاب این دگرسانی همراستا با پدیداری و به بازار آمدن آدمک های کارآمد با �هوش ساختگی� که در برخی زمینه ها از توانایی بس بیش تری نسبت به آدم ها برخوردارند، تا آن اندازه است که کارکنان و مدیران بنگاه ها و نهادهای سرمایه داری و بویژه بخش خصوصی آن را گام به گام به "آدمک" هایی دگرسان می نماید. این "آدمک"ها بسته به رشته و چارچوب کاری خود، تنها در زمینه ی ویژه ای، ویژه کار ( متخصص ) می شوند که برای بازدهی هرچه بیش تر نیروی کار درخور و بایسته است. آن ها بسان اسب های مسابقه اسبدوانی که �چشم بندهای جانبی� ( racing blinkers ) بر چشم دارند، یاد می گیرند که چگونه همه ی نیرو و توان کالبد خود را روی جُستار کار خود که در بیش تر موردها، تنها موزاییکی کوچک در کنار موزاییک های دیگر است، متمرکز نمایند و به چرخ دنده ای سودمند برای سامانه ای که رفته رفته زمینگیر می شود، دگردیسه شوند. آیا این دگردیسگی را کرانه ای و مرزی نیست و همچنان تا چشم اندازهای دور پی گرفته خواهد شد؟ نه! چنین نیست و چنین نخواهد بود؛ زیرا ما در طبیعت که جامعه ی آدمیان نیز بخشی از آن بشمار می رود با جُستاری مهم به نام کرانگی ( حدّ ) سر و کار داشته و داریم که درگذشتن و فرارفتن از آن در هر موردی نیازمند دگردیسی و دگرسانی است.
...
[مشاهده متن کامل]

گفتگوی گسترده تر درباره ی جُستار کرانمندی پدیده های طبیعی را به نوشتاری جداگانه واگذار می کنم. در اینجا و در پیوند با جُستار در میان نهاده شده در بالا، تنها به پدیده ای هشداردهنده اشاره می کنم که برآمدهایی از آن در متن کوتاهی از یک تارنگاشت هلندی همراه با آماری تکان دهنده که خود از نزدیک با آنها آشنا هستم، بر زبان آمده است. تنها چند بند نخست آن متن را به پارسی برگردانده ام:
�پژوهشی در هلند نشان می دهد که بیش از ۵٠ درصد از همه ی مدیران [این کشور] با پدیده های درماندگی۲ و افسردگی کلنجار می روند. در میان کارمندان، این نسبت بیش از ٣٠ درصد است. این نسبت ها پُرآرش ( پرمعنا ) هستند. آنها نتیجه ی ترس برانگیز طرح های دگرگونسازی هستند که در ده ها سال گذشته سازمان ها را لبریز نموده اند. به این ترتیب، با دگرگونی های دنباله دار در هماوندی با بازهم چابک تر، سخت تر و کارآتر کار کردن، آرام آرام این هشیاری برمی خیزد که این، راهِ چاره نیست. ما در آستانه ی چیزی هستیم که ناگزیر بیش تر از دگرگونی پیش می رود: دگرسانی!�۳
ب. الف. بزرگمهر سوم تیر ماه ١٣٩١
https://www. behzadbozorgmehr. com/2012/06/blog - post_1330. html
پانوشت:
۱ ـ alienation
۲ ـ در متن هلندی که با انگلیسی آن یکسان است، آمیخته واژه ی burn - out بکار رفته است. در توضیح این پدیده، از آن میان چنین آمده است:
اگر به عنوان نمونه فشار کار بالا باشد یا چالش های خانوادگی داشته باشی، تنش های روانی به اندازه ای افزایش می یابد که احساس سر ریز شدگی [مانند این زبانزد که �دیگر دارم بالا می آورم؛ دیگر نمی توانم . . . �] یا تهی شدن می کنی؛ مانند باتری یی که دیگر تهی شده و نمی تواند بسادگی پر ( شارژ ) شود.
من واژه ی �درماندگی� را برای آن برگزیده ام که ساده تر و گویاتر است.
افزوده ی درون [ ] از اینجانب است. ب. الف. بزرگمهر
۳ ـ http://www. transformeren. nl/Transformeren/

نیم سوز شدن
بُریدن
فرسودگی ، خستگی، زدگی
the reduction of a fuel or substance to nothing through use or combustion
کاهش یا خالی کردن از محتوا
Example: divers had an idea to burn out explosives in the bomb
از رمق افتادن
فرسودگی ناشی از کار زیاد
داغون فکری
واماندگی

دلزدگی
خود را از پای درآوردن
تحلیل رفتن وته کشیدن انرژی ( از کار زیاد ) . سوخت تمام کردن ( جت و موشک ) . داغ کردن و سوختن ( موتور و سیم ) . با سوختن از بین رفتن و تمام شدن.
سوخت تمام کردن ( موتور )
خستگی مفرط
Reduce the incidence of burn out
کم کردن احتمال وقوع خستگی.
فرسودگی شغلی
[چرخ و تایر خودرو در هنگام هرزگردی و بکسوات]
دود درآمدن ، دود درآوردن
زده شدن از چیزی
خستگی
Exhausted
to become exhausted, esp. as a result of stress or excessive work
overworked or exhausted, esp. to the point of no longer being able to maintain a particular level of performance or dedication
to make someone exhausted as a result of stress or excessive work
تحلیل رفتگی
درمانده شدن، مستأصل شدن
1 - دود کردن و تمام کردن تایر اتومبیل در تیک آف ، دونات و یا دریفت که در اثر هرزگردی یا همون بکسوات کردن زیاد چرخهای عقب بوجود می آید. ( تایر دود کردن، تایر فرسودن ) 2 - فرسودگی روانی ( که البته با افسردگی
...
[مشاهده متن کامل]
فرق دارد ) این اختلال بیشتر بعلت خستگی بیش از حد، ( جسمی و روانی ) و همچنین سوء مصرف دارو ها یا مواد مخدر و الکلی بوجود می آید.

واماندگی
فرسودگی
occupational burnout: فرسودگی شغلی
از پا درامدن
مرخصه
Get tired of some thing, stop liking something
خسته شدن بیش از حد، بریدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٠)

بپرس