burger

/ˈbɜːrɡər//ˈbɜːɡə/

(امریکا - عامیانه) مخفف: همبرگر، چیز برگر، پسوند:، همبرگر [cheeseburger]، تکه ای گوشت سر  کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود مثل hamburger

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a cooked ground beef patty, usu. served as a sandwich; hamburger.

- The burger comes with fries and coleslaw.
[ترجمه گوگل] برگر با سیب زمینی سرخ شده و سالاد کلم عرضه می شود
[ترجمه ترگمان] همبرگر با سیب زمینی سرخ کرده و سالاد کلم میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a patty made of any food and served as a sandwich (used in combination).

- Vegetarians will enjoy the black bean and corn burger.
[ترجمه گوگل] گیاهخواران از همبرگر لوبیا سیاه و ذرت لذت خواهند برد
[ترجمه ترگمان] Vegetarians از لوبیا سیاه و دانه ذرت لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a fishburger
[ترجمه گوگل] یک فیش برگر
[ترجمه ترگمان] یه fishburger
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He squirted some tomato sauce on his burger.
[ترجمه گوگل]روی همبرگرش مقداری سس گوجه فرنگی پاشید
[ترجمه ترگمان] یه مقدار سس گوجه رو burger ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We were all gagging for a burger.
[ترجمه گوگل]همه داشتیم برای یک همبرگر آب دهان می‌کشیدیم
[ترجمه ترگمان]همه مون واسه یه همبرگر gagging
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The vegetarian burger was an innovation which was rapidly exported to Britain.
[ترجمه گوگل]همبرگر گیاهی یک نوآوری بود که به سرعت به بریتانیا صادر شد
[ترجمه ترگمان]برگر vegetarian یک نوآوری بود که به سرعت به بریتانیا صادر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He's been forced into slave labour at burger bars to earn a bit of cash.
[ترجمه گوگل]او مجبور به کار برده در بارهای همبرگر شده است تا کمی پول به دست آورد
[ترجمه ترگمان]اون مجبور شده توی مغازه همبرگر فروشی کار کنه تا یه مقدار پول در بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He devoured half of his burger in one bite.
[ترجمه گوگل]نیمی از همبرگرش را در یک لقمه خورد
[ترجمه ترگمان]نیمی از همبرگر خود را با یک گاز بلعید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Antonio devoured half his burger in one bite.
[ترجمه گوگل]آنتونیو نصف برگر خود را در یک لقمه خورد
[ترجمه ترگمان]و با یک گاز نصف همبرگر را خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If someone opened a burger bar, they'd really rake it in .
[ترجمه گوگل]اگر کسی یک بار برگر را باز کند، واقعاً آن را به داخل می‌برد
[ترجمه ترگمان]، اگه یه نفر یه همبرگر رو باز کرده باشه اونا واقعا این رو با خودشون بردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They picketed the burger restaurant and handed out leaflets to potential customers.
[ترجمه گوگل]آنها رستوران برگر را جمع کردند و اعلامیه هایی را به مشتریان احتمالی دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها رستوران برگر را محاصره کرده و برگه های تبلیغاتی را به مشتریان بالقوه تحویل دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Would you like relish on your burger?
[ترجمه گوگل]آیا دوست دارید از همبرگر خود لذت ببرید؟
[ترجمه ترگمان]دوست داری از burger لذت ببری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Lilly started in on her burger.
[ترجمه گوگل]لیلی همبرگرش را شروع کرد
[ترجمه ترگمان] لی لی شروع کرد به برگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Frik Burger will officiate when the Pumas play Scotland.
[ترجمه گوگل]زمانی که پوماها با اسکاتلند بازی کنند، فریک برگر قضاوت خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]Frik برگر وقتی بازی Pumas اسکاتلند را بازی می کند داوری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Do you want some ketchup with your burger?
[ترجمه گوگل]با همبرگرتان سس گوجه فرنگی می خواهید؟
[ترجمه ترگمان]با burger سس کچاپ میخوای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many enjoy the convenience of popping an imitation burger in the microwave or tossing a tofu dog on the grill.
[ترجمه گوگل]بسیاری از راحت ریختن همبرگر بدلی در مایکروویو یا انداختن سگ توفو روی کباب پز لذت می برند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها لذت می برند که یک همبرگر فروشی در مایکروویو و یا یک سگ توفو را به کبابی پرتاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Burger King is widely regarded as the quality fast food hamburger restaurant chain.
[ترجمه گوگل]برگر کینگ به طور گسترده به عنوان رستوران زنجیره ای همبرگر فست فود با کیفیت در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]برگر کینگ به طور گسترده به عنوان زنجیره رستوران فست فود در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• hamburger (slang)
a burger is a flat round mass of minced food such as beef or vegetables, which is fried and often eaten in a bread roll.

پیشنهاد کاربران

بپرس