فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: burgeons, burgeoning, burgeoned
• (1)تعریف: to start to grow; send forth shoots, leaves, buds, or the like (often fol. by "out" or "forth"). • مترادف: germinate, pullulate, sprout • مشابه: bloom, blossom, bud, develop, effloresce, flourish, flower, grow, rise, shoot, take root, thrive
- She was pleased to see that her new plants were burgeoning forth.
[ترجمه سعید اصغری] او از جوانه زدن گیاه خوذ بسیار خرسند بود
|
[ترجمه گوگل] او از دیدن اینکه گیاهان جدیدش در حال رشد هستند خوشحال شد [ترجمه ترگمان] خوشحال بود که از دیدن این گیاه تازه پر از شادی و سرور شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- New industries are burgeoning under the country's new leadership.
[ترجمه گوگل] صنایع جدید تحت رهبری جدید کشور در حال رشد هستند [ترجمه ترگمان] صنایع جدید در حال رشد تحت رهبری جدید این کشور هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- As he gained hands-on experience in the field, his skills burgeoned.
[ترجمه گوگل] با کسب تجربه عملی در این زمینه، مهارت های او رشد کرد [ترجمه ترگمان] در حالی که او به تجربه در این زمینه دست یافت، مهارت او رشد یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. She burgeoned into a fine actress.
[ترجمه نسیم] او به یک بازیگر خوب تبدیل شد
|
[ترجمه Arya. Arya] دیری نپایید که بازیگر خوبی شد
|
[ترجمه گوگل]او تبدیل به یک بازیگر زن خوب شد [ترجمه ترگمان]او به بازیگر زیبایی دست یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The city has burgeoned out into the surrounding suburbs.
[ترجمه گوگل]این شهر به حومه های اطراف گسترش یافته است [ترجمه ترگمان]شهر در حومه اطراف رشد کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Our company's business is burgeoning now.
[ترجمه Arya. Arya] کاروبار شرکت ما دارد روبه راه می شود.
|
[ترجمه گوگل]کسب و کار شرکت ما اکنون در حال رشد است [ترجمه ترگمان]کار شرکت ما در حال افزایش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. My confidence began to burgeon later in life.
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس من بعداً در زندگی شروع به رشد کرد [ترجمه ترگمان]کم کم اعتماد به نفسم در زندگی شروع به تپیدن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. But with a burgeoning economy and accompanying growth, the state expects to use its entire allotment by 203
[ترجمه گوگل]اما با یک اقتصاد رو به رشد و رشد همراه، دولت انتظار دارد تا سال 203 از کل سهم خود استفاده کند [ترجمه ترگمان]اما با رشد اقتصادی و رشد همراه، دولت انتظار دارد که از کل سهمیه خود در سال ۲۰۳ استفاده کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Love burgeoned between them.
[ترجمه ai] عشق بین آنها جوانه زد
|
[ترجمه گوگل]عشق بین آنها رشد کرد [ترجمه ترگمان]عشق در آن ها burgeoned بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The main beneficiaries of those expanded horizons and burgeoning creative confidence were just those younger composers who are now busy writing operas.
[ترجمه گوگل]ذینفعان اصلی این افق های گسترده و اعتماد به نفس خلاقانه رو به رشد، فقط آهنگسازان جوانی بودند که اکنون مشغول نوشتن اپرا هستند [ترجمه ترگمان]ذینفعان اصلی آن افق های وسیع و رشد اعتماد به نفس تازه فقط آن آهنگسازان جوان بودند که اکنون مشغول نوشتن اپرا هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Willows have burgeoned out.
[ترجمه گوگل]بیدها رشد کرده اند [ترجمه ترگمان]بیدها تا حد زیادی رشد کردن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. For a start, there's his burgeoning empire in designer clothes.
[ترجمه گوگل]برای شروع، امپراتوری رو به رشد او در لباس های طراحان وجود دارد [ترجمه ترگمان]برای شروع، یک امپراتوری در حال رشد در لباس های طراح وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Amused by her burgeoning vanity, she dawdled over the unpacking to give Mrs Wallington plenty of unencumbered time with her son.
[ترجمه گوگل]او که از غرور روزافزون خود سرگرم شده بود، در حال باز کردن بستهبندیها بود تا به خانم والینگتون زمان زیادی را با پسرش اختصاص دهد [ترجمه ترگمان]با غرور و تکبر و خودپسندی پر از غرور، پا به چیدن میز باز گذاشته بود تا خانم Wallington را با پسرش بگذراند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The stunned pair made a bid for the burgeoning television market.
[ترجمه گوگل]این زوج حیرتزده برای بازار رو به رشد تلویزیون پیشنهاد دادند [ترجمه ترگمان]این زوج حیرت زده، یک پیشنهاد برای بازار رو به رشد تلویزیون ارائه کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The burgeoning air transport industry is presenting huge opportunities for enterprise.
[ترجمه گوگل]صنعت رو به رشد حمل و نقل هوایی فرصت های بزرگی را برای شرکت ها ارائه می دهد [ترجمه ترگمان]صنعت حمل و نقل هوایی فرصت های بزرگی را برای شرکت ارایه می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Willows have burgeoned forth.
[ترجمه گوگل]بیدها رشد کرده اند [ترجمه ترگمان]بیدها تا حد رشد کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Illegal counterfeit manufacturers have taken advantage of a burgeoning circular trade between E C countries in pharmaceuticals.
[ترجمه گوگل]تولیدکنندگان غیرقانونی تقلبی از تجارت دایره ای رو به رشد بین کشورهای EC در زمینه داروها استفاده کرده اند [ترجمه ترگمان]تولید کنندگان تقلبی غیرقانونی از یک تجارت گرد رو به رشد بین دو کشور در داروسازی استفاده کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. But as the burgeoning health food stores testify, there is a lot more to the dietary supplements market than this.
[ترجمه گوگل]اما همانطور که فروشگاه های در حال رشد مواد غذایی بهداشتی گواهی می دهند، بازار مکمل های غذایی چیزهای بیشتری از این وجود دارد [ترجمه ترگمان]اما همانطور که فروشگاه های مواد غذایی سلامت شهادت می دهند، بیش از این در بازار مکمل های غذایی وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• bloom, blossom; expand if something burgeons, it develops or grows rapidly; a literary word.
پیشنهاد کاربران
growing at a fast pace: به سرعت رشد کردن/ شکوفا شدن
burgeon ( v ) ( bərdʒən ) =to begin to grow or develop rapidly, e. g. manufacturers are keen to cash in on the burgeoning demand. burgeoning ( adj ) e. g. a burgeoning population.
🟧 BURGEON 🟧 به سرعت پیشرفت، رونق، رشد و توسعه یافتن formal : to grow or develop quickly 🟧 THRIVE 🟧 رشد کردن و تنومند شدن ( بچه، حیوان، گیاه ) / شکوفا شدن و پیشرفت کردن ( کسب و کار ) / توسعه دادن ... [مشاهده متن کامل]
to grow or develop successfully : to flourish or succeed ( of a child, animal, or plant ) grow or develop well or vigorously 🟧 BOOST 🟧 افزایش ( قدرت، مقدار و زور ) to increase the force, power, or amount of ( something ) 🟧 PROMOTE 🟧 ارتقاء درجه - ارتقاء دادن - ترفیع دادن to change the rank or position of ( someone ) to a higher or more important one 🟧 FLOURISH 🟧 رشد کردن و تنومند شدن - موفق بودن/شدن - به نمایش گذاشت چیزی با افتخار و هیجان to grow well : to be healthy to be very successful : to do very well to hold up and show ( something ) in an excited or proud way 🚨 Thrive مترادف prosper و flourish هست 🚨 Thriving شکوفا - گرفته ( کار ) 🚨 Prosperous پر رونق - آباد - موفق 🚨Prosper همون succeed به معنی موفق بودن، رونق داشتن His business is thriving : کاسبیش گرفته
به سرعت رشد کردن، سریعا شکوفا شدن
رشد و توسعه سریع کردن
شروع به رشد و شکوفایی کردن Begin to flourish, grow، expand rapidly Burgeoning: در حال رشد و توسعه، شکوفایی the city’s burgeoning civil rights movement