bunion

/ˈbʌnɪən//ˈbʌnɪən/

معنی: پینه پا
معانی دیگر: پینه ی شست پا (معمولا دردناک است)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a swollen and inflamed area on the foot, esp. on the large toe.

جمله های نمونه

1. In very severe cases, bunions may be surgically removed.
[ترجمه گوگل]در موارد بسیار شدید، بونیون ها ممکن است با جراحی برداشته شوند
[ترجمه ترگمان]در موارد بسیار شدید، bunions ممکن است با جراحی خارج شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Their feet are an awful dream of bunions - but the buffalo's brazil nut bugle-horns can never sound reveille.
[ترجمه گوگل]پاهای آنها رویای هولناکی از بونیون است - اما بوفالوهای بوفالوهای برزیلی آجیل هرگز نمی توانند صدایی جذاب داشته باشند
[ترجمه ترگمان]ان ها رویای وحشتناکی از bunions - اما the فندق - horns (بوق)هرگز صدای بیدار شدنش به گوش نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had the charm of a bunion.
[ترجمه گوگل]او جذابیت بونیون را داشت
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bunions tend to run in families, but the tendency is aggravated by shoes that are too narrow in the toe.
[ترجمه گوگل]بون ها معمولاً در خانواده ها اجرا می شوند، اما این تمایل با کفش هایی که در نوک پا خیلی باریک هستند تشدید می شود
[ترجمه ترگمان]bunions تمایل دارند که در خانواده ها رقابت کنند، اما این گرایش توسط کفشی تشدید می شود که در پنجه پا بسیار باریک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Is a bunion, corn, ingrown toenail or a bad case of athlete's foot causing you foot pain or embarrassment?Keep your feet healthy by learning to recognize and treat common foot problems.
[ترجمه گوگل]آیا بونیون، میخچه، ناخن زیر پا یا یک مورد بد پای ورزشکار باعث درد یا خجالت شما می شود؟ با یادگیری تشخیص و درمان مشکلات رایج پا، پاهای خود را سالم نگه دارید
[ترجمه ترگمان]آیا a، ذرت، ناخن انگشت پا و یا یک حالت بد پای ورزش کار باعث درد پا یا ناراحتی شما می شود؟ پاهای خود را با یادگیری برای تشخیص و درمان مشکلات پا سالم نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The present invention relates to a bunion cushion and particularly, but not exclusively, to a bunion cushion for locating about a toe of the user.
[ترجمه گوگل]اختراع حاضر به یک بالشتک بونیون و به ویژه، اما نه منحصراً، به بالشتک بونیون برای قرار دادن حدود یک انگشت کاربر مربوط می شود
[ترجمه ترگمان]اختراع موجود به یک کو سن bunion و به خصوص، اما نه به طور انحصاری، به یک کو سن برای پیدا کردن مکان یک کاربر مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Paul's Bunion cream has the soothing formula. . .
[ترجمه گوگل]کرم پاولز بونیون فرمول تسکین دهنده دارد
[ترجمه ترگمان]خامه ترش (پال s)یک فرمول آرام دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bunion, or misaligned bones in the big toe, is clearly visible.
[ترجمه گوگل]بونیون یا استخوان های نامرتب در انگشت شست پا به وضوح قابل مشاهده است
[ترجمه ترگمان]استخوان های misaligned یا bones در انگشت بزرگ به وضوح قابل مشاهده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now I've got a bunion on my big toe !
[ترجمه گوگل]حالا من روی انگشت شست پام یک بونیون دارم !
[ترجمه ترگمان]! حالا یه پینه پا روی انگشت بزرگم دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I was kneading and caressing Jennifer's insole and heel. Each little piggy was carefully attended to, as was every corn, callus and bunion.
[ترجمه گوگل]کفی و پاشنه جنیفر را ورز می دادم و نوازش می کردم هر خوک کوچکی مانند ذرت، پینه و بونیون با دقت مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]داشتم insole و پاشنه Jennifer را نوازش می کردم هر خوک کوچک به دقت مراقب بود، مثل هر ذرت و پینه پا و پینه پا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A bony bump at the base of the big toe, a bunion causes that toe to deviate toward the others.
[ترجمه گوگل]یک برآمدگی استخوانی در پایه انگشت شست پا، یک بونیون باعث انحراف آن انگشت به سمت انگشتان دیگر می شود
[ترجمه ترگمان]یک برآمدگی استخوانی در پایه انگشت بزرگ، یک پینه پا باعث می شود که پا پا به طرف دیگران برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Throwing foot bones out of alignment and producing the characteristic bump at the joint's base, a bunion can be very painful due to pressure or arthritis, and may also lead to corns.
[ترجمه گوگل]با بیرون انداختن استخوان‌های پا و ایجاد برآمدگی مشخص در پایه مفصل، بونیون می‌تواند به دلیل فشار یا آرتروز بسیار دردناک باشد و همچنین ممکن است منجر به میخچه شود
[ترجمه ترگمان]پرتاب استخوان های پا از همترازسازی و تولید برآمدگی ویژه در پایه مشترک می تواند به علت فشار یا التهاب مفاصل بسیار دردناک باشد و ممکن است منجر به corns نیز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At the Clockwork Pharmacy in Hackney, north-east London, you can find it between the baby lotion and the bunion plasters.
[ترجمه گوگل]در داروخانه Clockwork در هاکنی، در شمال شرق لندن، می توانید آن را بین لوسیون بچه و گچ بونیون پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]در داروسازی Clockwork در هکنی، شمال شرقی لندن، می توانید آن را بین لوسیون نوزاد و the bunion پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some clinics provide an array of operations, including its trademarked "Cinderella procedure" – a preventive bunion correction that makes feet narrower.
[ترجمه گوگل]برخی از کلینیک‌ها مجموعه‌ای از عمل‌ها را ارائه می‌کنند، از جمله با علامت تجاری "روش سیندرلا" - اصلاح پیشگیرانه بونیون که پاها را باریک‌تر می‌کند
[ترجمه ترگمان]برخی از کلینیک ها مجموعه ای از عملیات ها از جمله \"رویه سیندرلا\" خود را فراهم می کنند - اصلاحی که باعث باریک تر شدن پاهای آن ها می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پینه پا (اسم)
bunion

انگلیسی به انگلیسی

• inflamed swelling at the base of the great toe
a bunion is a large painful lump on the first joint of a person's big toe.

پیشنهاد کاربران

قوز شست پا و شست کجی
مترادف است با: Hallux valgus
bunion
والگوس
انحراف شست پا
برآمدگی استخوان شست پا، ورم شست پا

بپرس