bung

/ˈbəŋ//bʌŋ/

معنی: کیسه، در پوش، چوب پنبه بشکه، دریچه مجرا، دروغ، سوراخ بشگه رابستن
معانی دیگر: (سوراخ بشکه را با چوب یا چوب پنبه و غیره) گرفتن، کیپ کردن، مسدود کردن، بستن، (خودمانی) صدمه زدن، ناقص کردن (با up)، (انگلیس - خودمانی) با بی دقتی پرت کردن، شورتی گری کردن، (چوب پنبه یا چوب و غیره که با آن سوراخ بشکه و پیت را مسدود می کنند) سوراخ گیر، سر، در، توپی، رجوع شود به: bunghole، (به ویژه جانور) مقعد، چپاندن، جیب بر، ساقی، دروه، سورا  بشگه رابستن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a cork or other stopper used to close the hole in a barrel or cask.
مشابه: plug, tap

(2) تعریف: the hole in a barrel or cask through which it is filled or emptied; bunghole.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bungs, bunging, bunged
• : تعریف: to plug or cork using a bung (often fol. by "up").
مشابه: plug

- He had himself a taste and then bunged up the barrel.
[ترجمه گوگل] خودش ذوق زده شد و بعد بشکه را بالا زد
[ترجمه ترگمان] او خودش ذوق و سلیقه خود را داشت و بعد بشکه را پر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Will you bung another coin inthe machine.
[ترجمه گوگل]آیا سکه دیگری را در دستگاه می کوبید؟
[ترجمه ترگمان]یه سکه دیگه هم تو ماشین بریز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Bung this in the bin, can you?
[ترجمه گوگل]این را در سطل زباله، می توانید؟
[ترجمه ترگمان]می تونی این کار رو بکنی تو سطل آشغال؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Just bung it in the machine and see what happens.
[ترجمه گوگل]فقط آن را در دستگاه قرار دهید و ببینید چه اتفاقی می افتد
[ترجمه ترگمان]فقط اون رو ببر تو ماشین و ببین چه اتفاقی می افته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I managed to bung up the hole in the ceiling with some paper.
[ترجمه گوگل]موفق شدم با مقداری کاغذ سوراخ سقف را باز کنم
[ترجمه ترگمان]موفق شدم که با چند تکه کاغذ سوراخ را سوراخ کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Can you bung these clothes in the washing machine?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این لباس ها را در ماشین لباسشویی بچسبانید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی این لباس ها رو تو ماشین لباس شویی نگه داری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I would like to bung in a word.
[ترجمه گوگل]من می خواهم در یک کلمه بنگ کنم
[ترجمه ترگمان] میخوام باه ات حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bung the newspaper over here, will you?
[ترجمه گوگل]روزنامه را اینجا بفرستید، می خواهید؟
[ترجمه ترگمان]این روزنامه رو از اینجا رد کن ین، می شه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tell him to bung upwards.
[ترجمه گوگل]به او بگویید که به سمت بالا بنگ کند
[ترجمه ترگمان]به او بگویید که به bung برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bung your coat anywhere.
[ترجمه گوگل]کت خود را هر جایی بکوبید
[ترجمه ترگمان] کتت رو هرجایی جا بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Instead of striking the middle of the bung he would concentrate on the seal itself.
[ترجمه گوگل]به جای ضربه زدن به وسط بانگ، روی خود مهر و موم تمرکز می کرد
[ترجمه ترگمان]به جای اینکه وسط بشکه را بزند، روی مهر بر خود تمرکز می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To save draining the cistern, make a bung from polyethylene sheeting and cloth and hold it against the outlet.
[ترجمه گوگل]برای صرفه جویی در تخلیه مخزن، از ورقه پلی اتیلن و پارچه یک بند درست کنید و آن را در مقابل خروجی نگه دارید
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از تخلیه the، یک bung را از پوشش های پلی اتیلن و پوشش های پلی اتیلن بردارید و آن را در مقابل خروجی نگه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Laura removed a wedge-shaped bung from the wall and peered in.
[ترجمه گوگل]لورا یک بند گوه ای شکل را از دیوار برداشت و به داخل نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]لو را از روی دیوار پرش کرد و به داخل آن نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Don't just bung them in because everybody else is.
[ترجمه گوگل]فقط آنها را سرزنش نکنید زیرا دیگران اینطور هستند
[ترجمه ترگمان]فقط به خاطر این که دیگران این کار را می کنند bung را تحریم نکن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Could you bung those clothes into the washing machine for me?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید آن لباس ها را برای من در ماشین لباسشویی بچسبانید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی اون لباس ها رو به ماشین لباسشویی منتقل کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کیسه (اسم)
bourse, bladder, bag, sac, sack, pouch, cyst, cod, bagging, bung, capsule, theca, sinus, purse

در پوش (اسم)
blind, bonnet, bung

چوب پنبه بشکه (اسم)
bung

دریچه مجرا (اسم)
bung

دروغ (اسم)
fiction, false, equivocation, fable, lie, fib, bung, falsehood, untruth

سوراخ بشگه رابستن (فعل)
bung

انگلیسی به انگلیسی

• stopper, plug; bunghole; seller of liquor (slang)
close with a stopper, plug up; beat, hit; injure, bruise; (slang) throw something somewhere recklessly; tip, give a gratuity
nonfunctional, broken, out of order; unusable; bankrupt; dead, not living (slang)
a bung is a round piece of wood, cork, or rubber which is used to close the hole in a barrel or flask.
if you bung something somewhere, you put it there in a quick, careless way; an informal use.

پیشنهاد کاربران

Bung is a slang term for a bribe or kickback, which refers to a secret payment made to someone in return for illegal or dishonest favors.
اصطلاح عامیانه
رشوه یا حق حساب، نوعی پرداخت مخفیانه که در ازای لطف غیرقانونی یا غیر صادقانه به شخصی انجام می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
The contractor received a bung in exchange for awarding the construction project.
In a discussion about corruption, someone might say, “Bungs are a common practice in some industries. ”
A person expressing suspicion might say, “I smell a bung behind that shady deal. ”

( football )
secret and unauthorised payment, used as a financial incentive to help a transfer go through.

بپرس