اسم ( noun )
• (1) تعریف: an assemblage of things that have been tied, bound, or packaged together.
• مشابه: bale, bunch, fagot, pack, sheaf, tuft, wisp
• مشابه: bale, bunch, fagot, pack, sheaf, tuft, wisp
- a bundle of firewood
• (2) تعریف: a package wrapped to make it easier to carry.
• مترادف: package, parcel
• مشابه: packet
• مترادف: package, parcel
• مشابه: packet
• (3) تعریف: in biology, a cluster of muscle or nerve fibers.
• مشابه: cluster, fascicle
• مشابه: cluster, fascicle
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bundles, bundling, bundled
حالات: bundles, bundling, bundled
• (1) تعریف: to assemble and make into a bundle.
• مشابه: bale, band, bind, bunch, fagot, package, sheave, tie, truss, wrap
• مشابه: bale, band, bind, bunch, fagot, package, sheave, tie, truss, wrap
- He bundled the pipes for transport.
[ترجمه گوگل] او لوله ها را برای حمل و نقل بسته بندی کرد
[ترجمه ترگمان] لوله را برای حمل و نقل مرتب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] لوله را برای حمل و نقل مرتب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to make (someone) leave quickly or without the usual formalities (usu. fol. by "off," "out," or the like).
• مترادف: hustle, rush
• مشابه: oust
• مترادف: hustle, rush
• مشابه: oust
- They bundled their children off to camp.
[ترجمه گوگل] آنها فرزندان خود را به کمپ بردند
[ترجمه ترگمان] آن ها بچه هایشان را به اردوگاه فرستادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها بچه هایشان را به اردوگاه فرستادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She bundled her brother out the door while he was still talking.
[ترجمه گوگل] او برادرش را در حالی که هنوز مشغول صحبت بود از در بیرون آورد
[ترجمه ترگمان] او برادرش را در حالی که هنوز حرف می زد، در را بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او برادرش را در حالی که هنوز حرف می زد، در را بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: bundler (n.)
عبارات: bundle up
مشتقات: bundler (n.)
عبارات: bundle up
• : تعریف: to depart quickly or without the usual formalities (usu. fol. by "off," "out", or the like).
• مترادف: split
• مشابه: abscond, decamp, depart, leave
• مترادف: split
• مشابه: abscond, decamp, depart, leave