bumping


شیمى : پلغ زدن

جمله های نمونه

1. the children went bumping down the stairway
بچه ها تلپ تلپ کنان از پلکان پایین می رفتند.

تخصصی

[شیمی] پلغ زدن
[نساجی] کوبیدن دفتین ( که از عیوب آن است ) - اشکالی در دستگاه بافندگی تاری و پودی

پیشنهاد کاربران

برخورد، مواجهه
bumping ( شیمی )
واژه مصوب: پُلُغ زدن
تعریف: جوشش ناگهانی یک مایع براثر گرمایش شدید که در نتیجۀ آن حباب هایی شکل می گیرد که فشاری بیش از فشار جوّ دارند
چاله و چوله
تخصصی الکترونیک: شبیه سرعتگیر
برخورد کردن

بپرس