• (2)تعریف: a device for minimizing damage by absorbing the shock of impact, esp. the metal structure often found at the front and back of motor vehicles.
• (3)تعریف: a drinking glass or cup that is completely full, esp. of alcohol as for a toast.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of exceptionally large quantity.
- a bumper crop of apples
[ترجمه گوگل] یک محصول سپر از سیب [ترجمه ترگمان] محصول فراوان سیب [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: bumpers, bumpering, bumpered
• (1)تعریف: to fill (a glass or cup) completely.
• (2)تعریف: to drain a full drinking glass or cup as a toast to.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to drink a toast.
جمله های نمونه
1. a bumper crop
محصول فراوان
2. a bumper year . . .
سال فراوانی . . .
3. a trailer hitch on the car's bumper
قلاب روی سپر ماشین برای یدک کشی ترایلر
4. this year we are having a bumper crop of cucumbers
امسال محصول خیار خیلی عالی بوده است.
5. usually a car has a front bumper and a back bumper
معمولا هر اتومبیل یک سپر جلو و یک سپر عقب دارد.
6. he clipped the tree with his car bumper
با سپر ماشین زد به درخت.
7. We've had a bumper harvest of apples this year.
[ترجمه گوگل]ما امسال یک برداشت بزرگ از سیب داشته ایم [ترجمه ترگمان]امسال چند سیب بزرگ سیب داشتیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The cars were bumper to bumper on the road to the coast .
[ترجمه محمد بشکنی] اتومبیل ها در مسیر ساحل سپر به سپر بودند. ( ترافیک شدید )
|
[ترجمه گوگل]ماشین ها سپر به سپر در جاده به ساحل بودند [ترجمه ترگمان]ماشین ها به سپر در جاده به سمت ساحل حرکت می کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The painting represents the scene of a bumper harvest.
[ترجمه گوگل]این نقاشی صحنه برداشت سپر را نشان می دهد [ترجمه ترگمان]نقاشی صحنه برداشت بسیار زیادی را نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We hope readers will enjoy this bumper issue of 'Homes and Gardens'.
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم خوانندگان از این شماره ضربه گیر "خانه ها و باغ ها" لذت ببرند [ترجمه ترگمان]امیدواریم که خوانندگان از این موضوع بسیار لذت ببرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We are looking forward to a bumper crop .
[ترجمه گوگل]ما مشتاقانه منتظر یک محصول سپر هستیم [ترجمه ترگمان]ما منتظر crop سپر هستیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In the state of Iowa, it's been a bumper year for corn.
[ترجمه گوگل]در ایالت آیووا، این سال برای ذرت بسیار سخت بوده است [ترجمه ترگمان]در ایالت آیووا، امسال برای ذرت یک سال گذشته بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Plum growers say they are expecting a bumper harvest this year.
[ترجمه گوگل]پرورش دهندگان آلو می گویند که انتظار دارند در سال جاری برداشت بسیار خوبی داشته باشند [ترجمه ترگمان]پرورش دهندگان آلو می گویند در سال جاری انتظار برداشت بسیار زیادی را دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Farmers have reported a bumper crop this year.
[ترجمه گوگل]کشاورزان از رشد محصول در سال جاری خبر داده اند [ترجمه ترگمان]کشاورزان امسال محصول زیادی را گزارش کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Hey, I know what, I'll get a bumper sticker printed up.
[ترجمه گوگل]هی، میدونم چیه، یه برچسب سپر چاپ میکنم [ترجمه ترگمان]هی، من می دونم چیه، من یه برچسب bumper پرینت گرفتم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. By eight o'clock the traffic was bumper to bumper.
[ترجمه گوگل]تا ساعت هشت ترافیک سپر به سپر بود [ترجمه ترگمان]تا ساعت هشت، ترافیک خیلی زیاد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Fruit growers are gathering in a bumper crop .
[ترجمه گوگل]پرورش دهندگان میوه در یک محصول سپر جمع می شوند [ترجمه ترگمان]پرورش دهندگان میوه در یک محصول فراوان گرد هم می آیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• protective pieces of metal (or other material) on the front and back of a car; something which is very large large and plentiful bumpers are the bars at the front and back of a vehicle which protect it if it bumps into something. a bumper crop or harvest is larger than usual. a bumper year is a very successful one.
پیشنهاد کاربران
توافق bumper trade deal
سپر خودرو
bumper ( n ) ( bʌmpər ) =a bar attached to the front and back of a car, etc. to reduce the effect if it hits anything
قسمت های مختلف ماشین به انگلیسی: hood ( American ) / bonnet ( British ) = کاپوت headlight / headlamp ( British ) = چراغ جلو taillight / rear light ( British ) = چراغ عقب front bumper = سپر جلو ... [مشاهده متن کامل]
rear bumper = سپر عقب windscreen ( British ) / windshield ( American ) = شیشه جلو rear window = شیشه عقب side window = شیشه بغل windscreen wiper ( British ) / windshield wiper ( American ) = برف پاک کن roof = سقف sunroof = پنجره سقفی roofrack = باربند
trunk ( American ) / boot ( British ) = صندوق عقب antenna ( American ) / aerial ( British ) = آنتن tailpipe / exhaust / exhaust pipe = لوله اگزوز wing ( British ) / fender ( American ) = گلگیر tire ( American ) / tyre ( British ) = چرخ hubcap / wheel cover / wheel trim = قالپاق spare tire / spare tyre = لاستیک زاپاس chassis = شاسی number plate ( British ) / license plate ( American ) = پلاک gas pedal ( American ) / accelerator ( British ) = پدال گاز brake pedal = پدال ترمز clutch = کلاچ emergency brake ( American ) / handbrake ( British ) = ترمز دستی brake pad = لنت ترمز wing mirror ( British ) / side - view mirror ( American ) = آینه بغل rear - view mirror = آینه وسط steering wheel = فرمان horn = بوق ignition = استارت gear lever ( British ) / gear stick ( British ) / gear shift ( American ) = دسته دنده instrument panel = صفحه نشانگر آمپر ها milometer ( British ) / mileometer ( British ) / odometer ( American ) / the clock ( informal ) = کیلومتر شمار speedometer = سرعت سنج fuel gauge = آمپر سوخت tachometer / rev counter = تاکومتر، دور سنج موتور satnav / sat nav ( satellite navigation ) = مسیریاب، مکان یاب glove compartment / glove box = جعبه داشبورد dashboard = داشبورد seat belt = کمربند ایمنی door handle = دستگیره در cooler = کولر heater = بخاری air vent = دریچه کولر ( و بخاری ) headrest = پشت سری صندلی visor = آفتاب گیر driver's seat = صندلی راننده passenger seat = صندلی شاگرد stop light / brake light = چراغ ترمز reversing light ( British ) / backup light ( American ) = چراغ دنده عقب turn signal ( American ) / indicator ( British ) / blinker ( informal ) = راهنما oil filter = فیلتر روغن air filter = فیلتر هوا radiator = رادیاتور fuel tank = باک بنزین gas cap / filler cap = درپوش باک بنزین spark plug / sparking plug = شمع fuel injection system = کاربُراتور radiator hose = شلنگ رادیاتور fan belt / serpentine belt / alternator belt = تسمه پروانه، تسمه دینام timing belt = تسمه تایم alternator = دینام cylinder = سیلندر piston = پیستون gearbox = گیربکس coolant = مایع خنک کننده airbag = کیسه هوا automatic transmission ( AT ) = دنده اتوماتیک manual transmission ( MT ) = گیربکس دستی، دنده دستی
در حالت صفت معنی انبوه و یا خیلی زیاد میده
سپر به معنی چیز بی ارزش هم میتونه باشه
bumper ( قطعات و اجزای خودرو ) واژه مصوب: سپر 1 تعریف: سازه ای افقی در جلو و عقب خودرو که نقش ضربه گیر را در هنگام برخورد خودرو با اجسام خارجی ایفا می کند
صفت bumper بمعنی فراوان و درشت است. We've had a bumper harvest of apple this year.
یک ضرب گیر کوچکی که نوزاد را درون آن قرار میدهند تا امنیت ایجاد کند