bumper

/ˈbəmpər//ˈbʌmpə/

معنی: سپر، ضرب خور، سپراتومبیل، چیز خیلی بزرگ، ساتگینی، چیز خیلی بزرگ
معانی دیگر: (اتومبیل و کامیون) سپر، (امریکا) سپر واگن و لوکوموتیو راه آهن (در انگلیس بیشتر می گویند buffer)، ضربه گیر، فراوان، وافر، (فنجان و لیوان و غیره) پر، لبالب، لبریز، (عامیانه) درشت، نخبه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: anything that bumps.

(2) تعریف: a device for minimizing damage by absorbing the shock of impact, esp. the metal structure often found at the front and back of motor vehicles.

(3) تعریف: a drinking glass or cup that is completely full, esp. of alcohol as for a toast.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of exceptionally large quantity.

- a bumper crop of apples
[ترجمه گوگل] یک محصول سپر از سیب
[ترجمه ترگمان] محصول فراوان سیب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bumpers, bumpering, bumpered
(1) تعریف: to fill (a glass or cup) completely.

(2) تعریف: to drain a full drinking glass or cup as a toast to.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to drink a toast.

جمله های نمونه

1. a bumper crop
محصول فراوان

2. a bumper year . . .
سال فراوانی . . .

3. a trailer hitch on the car's bumper
قلاب روی سپر ماشین برای یدک کشی ترایلر

4. this year we are having a bumper crop of cucumbers
امسال محصول خیار خیلی عالی بوده است.

5. usually a car has a front bumper and a back bumper
معمولا هر اتومبیل یک سپر جلو و یک سپر عقب دارد.

6. he clipped the tree with his car bumper
با سپر ماشین زد به درخت.

7. We've had a bumper harvest of apples this year.
[ترجمه گوگل]ما امسال یک برداشت بزرگ از سیب داشته ایم
[ترجمه ترگمان]امسال چند سیب بزرگ سیب داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The cars were bumper to bumper on the road to the coast .
[ترجمه محمد بشکنی] اتومبیل ها در مسیر ساحل سپر به سپر بودند. ( ترافیک شدید )
|
[ترجمه گوگل]ماشین ها سپر به سپر در جاده به ساحل بودند
[ترجمه ترگمان]ماشین ها به سپر در جاده به سمت ساحل حرکت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The painting represents the scene of a bumper harvest.
[ترجمه گوگل]این نقاشی صحنه برداشت سپر را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]نقاشی صحنه برداشت بسیار زیادی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We hope readers will enjoy this bumper issue of 'Homes and Gardens'.
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم خوانندگان از این شماره ضربه گیر "خانه ها و باغ ها" لذت ببرند
[ترجمه ترگمان]امیدواریم که خوانندگان از این موضوع بسیار لذت ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We are looking forward to a bumper crop .
[ترجمه گوگل]ما مشتاقانه منتظر یک محصول سپر هستیم
[ترجمه ترگمان]ما منتظر crop سپر هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the state of Iowa, it's been a bumper year for corn.
[ترجمه گوگل]در ایالت آیووا، این سال برای ذرت بسیار سخت بوده است
[ترجمه ترگمان]در ایالت آیووا، امسال برای ذرت یک سال گذشته بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Plum growers say they are expecting a bumper harvest this year.
[ترجمه گوگل]پرورش دهندگان آلو می گویند که انتظار دارند در سال جاری برداشت بسیار خوبی داشته باشند
[ترجمه ترگمان]پرورش دهندگان آلو می گویند در سال جاری انتظار برداشت بسیار زیادی را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Farmers have reported a bumper crop this year.
[ترجمه گوگل]کشاورزان از رشد محصول در سال جاری خبر داده اند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان امسال محصول زیادی را گزارش کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hey, I know what, I'll get a bumper sticker printed up.
[ترجمه گوگل]هی، میدونم چیه، یه برچسب سپر چاپ میکنم
[ترجمه ترگمان]هی، من می دونم چیه، من یه برچسب bumper پرینت گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. By eight o'clock the traffic was bumper to bumper.
[ترجمه گوگل]تا ساعت هشت ترافیک سپر به سپر بود
[ترجمه ترگمان]تا ساعت هشت، ترافیک خیلی زیاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Fruit growers are gathering in a bumper crop .
[ترجمه گوگل]پرورش دهندگان میوه در یک محصول سپر جمع می شوند
[ترجمه ترگمان]پرورش دهندگان میوه در یک محصول فراوان گرد هم می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سپر (اسم)
buckler, aegis, shield, bumper, fender, buffer, shock absorber, screen, targe, escutcheon, scutcheon

ضرب خور (اسم)
bumper, buffer, shock absorber

سپراتومبیل (اسم)
bumper

چیز خیلی بزرگ (اسم)
bumper

ساتگینی (اسم)
bumper, large cup

چیز خیلی بزرگ (صفت)
bumper

تخصصی

[عمران و معماری] سپر وسیله نقلیه
[زمین شناسی] سپر ضربه گیر
[صنعت] سپر، ضربه گیر
[پلیمر] سپر، ضربه گیر

انگلیسی به انگلیسی

• protective pieces of metal (or other material) on the front and back of a car; something which is very large
large and plentiful
bumpers are the bars at the front and back of a vehicle which protect it if it bumps into something.
a bumper crop or harvest is larger than usual.
a bumper year is a very successful one.

پیشنهاد کاربران

سپر خودرو
bumper ( n ) ( bʌmpər ) =a bar attached to the front and back of a car, etc. to reduce the effect if it hits anything
bumper
قسمت های مختلف ماشین به انگلیسی:
hood ( American ) / bonnet ( British ) = کاپوت
headlight / headlamp ( British ) = چراغ جلو
taillight / rear light ( British ) = چراغ عقب
front bumper = سپر جلو
...
[مشاهده متن کامل]

rear bumper = سپر عقب
windscreen ( British ) / windshield ( American ) = شیشه جلو
rear window = شیشه عقب
side window = شیشه بغل
windscreen wiper ( British ) / windshield wiper ( American ) = برف پاک کن
roof = سقف
sunroof = پنجره سقفی
roofrack = باربند

trunk ( American ) / boot ( British ) = صندوق عقب
antenna ( American ) / aerial ( British ) = آنتن
tailpipe / exhaust / exhaust pipe = لوله اگزوز
wing ( British ) / fender ( American ) = گلگیر
tire ( American ) / tyre ( British ) = چرخ
hubcap / wheel cover / wheel trim = قالپاق
spare tire / spare tyre = لاستیک زاپاس
chassis = شاسی
number plate ( British ) / license plate ( American ) = پلاک
gas pedal ( American ) / accelerator ( British ) = پدال گاز
brake pedal = پدال ترمز
clutch = کلاچ
emergency brake ( American ) / handbrake ( British ) = ترمز دستی
brake pad = لنت ترمز
wing mirror ( British ) / side - view mirror ( American ) = آینه بغل
rear - view mirror = آینه وسط
steering wheel = فرمان
horn = بوق
ignition = استارت
gear lever ( British ) / gear stick ( British ) / gear shift ( American ) = دسته دنده
instrument panel = صفحه نشانگر آمپر ها
milometer ( British ) / mileometer ( British ) / odometer ( American ) / the clock ( informal ) = کیلومتر شمار
speedometer = سرعت سنج
fuel gauge = آمپر سوخت
tachometer / rev counter = تاکومتر، دور سنج موتور
satnav / sat nav ( satellite navigation ) = مسیریاب، مکان یاب
glove compartment / glove box = جعبه داشبورد
dashboard = داشبورد
seat belt = کمربند ایمنی
door handle = دستگیره در
cooler = کولر
heater = بخاری
air vent = دریچه کولر ( و بخاری )
headrest = پشت سری صندلی
visor = آفتاب گیر
driver's seat = صندلی راننده
passenger seat = صندلی شاگرد
stop light / brake light = چراغ ترمز
reversing light ( British ) / backup light ( American ) = چراغ دنده عقب
turn signal ( American ) / indicator ( British ) / blinker ( informal ) = راهنما
oil filter = فیلتر روغن
air filter = فیلتر هوا
radiator = رادیاتور
fuel tank = باک بنزین
gas cap / filler cap = درپوش باک بنزین
spark plug / sparking plug = شمع
fuel injection system = کاربُراتور
radiator hose = شلنگ رادیاتور
fan belt / serpentine belt / alternator belt = تسمه پروانه، تسمه دینام
timing belt = تسمه تایم
alternator = دینام
cylinder = سیلندر
piston = پیستون
gearbox = گیربکس
coolant = مایع خنک کننده
airbag = کیسه هوا
automatic transmission ( AT ) = دنده اتوماتیک
manual transmission ( MT ) = گیربکس دستی، دنده دستی

در حالت صفت معنی انبوه و یا خیلی زیاد میده
سپر
به معنی چیز بی ارزش هم میتونه باشه
bumper ( قطعات و اجزای خودرو )
واژه مصوب: سپر 1
تعریف: سازه ای افقی در جلو و عقب خودرو که نقش ضربه گیر را در هنگام برخورد خودرو با اجسام خارجی ایفا می کند
صفت bumper بمعنی فراوان و درشت است.
We've had a bumper harvest of apple this year.
یک ضرب گیر کوچکی که نوزاد را درون آن قرار میدهند تا امنیت ایجاد کند
سپر
Bumper to bumperترافیک شدید سپر به سپر

بپرس