bumbling

جمله های نمونه

1. the drunken man came bumbling into the room
مرد مست تلوتلو خوران وارد اتاق شد.

2. what on earth are you bumbling about?
درباره ی چی داری من و من می کنی ؟

3. He kept bumbling on about something.
[ترجمه گوگل]او مدام در مورد چیزی غوغا می کرد
[ترجمه ترگمان]اون همش در مورد یه چیزی حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I could hear him bumbling around in the kitchen.
[ترجمه گوگل]می توانستم صدای او را در آشپزخانه بشنوم
[ترجمه ترگمان]می توانستم صدای او را بشنوم که در آشپزخانه پرسه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The patient kept bumbling on about his operation.
[ترجمه گوگل]بیمار مدام در مورد عمل جراحی خود صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]بیمار bumbling را در مورد عملیات خود ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What was Karl bumbling on about?
[ترجمه گوگل]کارل در مورد چه بود؟
[ترجمه ترگمان]کارل bumbling در مورد چه چیزی حرف می زد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What are you bumbling about?
[ترجمه گوگل]برای چی غوغا می کنی؟
[ترجمه ترگمان]در مورد چی داری حرف می زنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What is she bumbling on about?
[ترجمه گوگل]او در مورد چیست؟
[ترجمه ترگمان]در مورد چی داره حرف میزنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The bumbling nature of armoured animals is neatly summed up by an anecdote concerning a family of three-banded armadillos.
[ترجمه گوگل]ماهیت هولناک جانوران زره پوش با حکایتی در مورد خانواده ای از آرمادیلوهای سه باندی خلاصه می شود
[ترجمه ترگمان]ماهیت bumbling این حیوانات مسلح به طور منظم توسط یک روایت مربوط به خانواده of - banded شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were introduced by Jack's bumbling old friend Schultz.
[ترجمه گوگل]آنها توسط شولتز دوست قدیمی جک معرفی شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها توسط دوست قدیمی جک s Schultz معرفی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Newly discovered papers reveal that behind his bumbling front Betjeman was an exceedingly good spy.
[ترجمه گوگل]اسنادی که به تازگی کشف شده نشان می دهد که بتجمن در پشت جبهه ی هولناک او یک جاسوس فوق العاده خوب بود
[ترجمه ترگمان]Newly تازه کشف کردند که پشت دست bumbling او جاسوس فوق العاده خوبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Despite Dulles's bumbling, these interests were secure.
[ترجمه گوگل]علیرغم دستپاچگی دالس، این منافع امن بود
[ترجمه ترگمان]علی رغم bumbling دالس، این منافع محفوظ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's too much continuity with the bumbling and mishandling by the previous administration. Not enough discontinuity.
[ترجمه گوگل]تداوم بیش از حد با دستپاچگی و سوء مدیریت دولت قبلی وجود دارد عدم تداوم کافی
[ترجمه ترگمان]ارتباط بسیار زیادی با the و مدیریت بد مدیریت قبلی وجود دارد به اندازه کافی ناپیوستگی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What are you bumbling ( on ) about ?
[ترجمه گوگل]در مورد چه چیزی غوغا می کنی؟
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• awkward, clumsy; boastful, self-important (taken from a character in a dickens novel)
a bumbling person behaves in a very confused, disorganized way and often makes mistakes.

پیشنهاد کاربران

بپرس