bumble

/ˈbəmbl̩//ˈbʌmbl̩/

معنی: سرهم بندی کردن، وزوز کردن، صدای زنبور کردن، اشتباهکاری کردن
معانی دیگر: اشتباه لپی کردن، گاف کردن، تلوتلو خوردن، تپق زدن، زشت و ناجور راه رفتن، من من کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bumbles, bumbling, bumbled
• : تعریف: to act or speak clumsily or blunderingly.
مشابه: blunder

- He bumbled around the kitchen in the dark.
[ترجمه گوگل] او در تاریکی آشپزخانه را دور زد
[ترجمه ترگمان] در تاریکی به دور آشپزخانه می چرخید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She bumbled here and there during her speech.
[ترجمه گوگل] او در طول سخنرانی‌اش این‌طرف و آن‌جا می‌چرخید
[ترجمه ترگمان] اون اینجا بود و در حین سخنرانی اون اینجا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: bumbling (adj.)
• : تعریف: to spoil or do badly because of clumsiness; botch.
مشابه: botch

- I bumbled the experiment, and now I have to do it over.
[ترجمه گوگل] من آزمایش را به هم ریختم، و حالا باید آن را انجام دهم
[ترجمه ترگمان] من آزمایش رو گرفتم و حالا باید انجامش بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bumbles, bumbling, bumbled
• : تعریف: to make a humming sound like that of a bee; buzz.

جمله های نمونه

1. The old man bumble along the road.
[ترجمه محمد مهدی] پیرمرد در طول جاده تلو تلو می خورد
|
[ترجمه گوگل]پیرمرد در امتداد جاده می چرخد
[ترجمه ترگمان]پیرمرد در طول جاده صدا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He seems to bumble along through life happily enough.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او با خوشحالی کافی در طول زندگی گام برمی دارد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که در طول زندگی با خوشحالی سر و صدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Don't bumble through life like that.
[ترجمه گوگل]اینطوری در زندگی غوطه ور نشو
[ترجمه ترگمان]این جوری حرف نزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And Tony Bumble and the staff were very, very good at what they did, very manipulative, very smart.
[ترجمه گوگل]و تونی بامبل و کارکنان در کاری که انجام می دادند بسیار بسیار خوب بودند، بسیار دستکاری کننده، بسیار باهوش بودند
[ترجمه ترگمان]و تونی به مبل و کارکنان در همان کاری که انجام می دادند، خیلی ماهر بودند، خیلی باهوش و خیلی زرنگ بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Something else making a welcome return is the bumble bee.
[ترجمه گوگل]چیز دیگری که باعث بازگشت خوشایند می شود زنبور عسل است
[ترجمه ترگمان]چیز دیگری که بازگشت خوشایندی را به خود جلب می کند زنبور عسل خوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was, in fact, Mr Bumble the beadle, Oliver's old enemy.
[ترجمه گوگل]در واقع آقای بامبل بیدل، دشمن قدیمی الیور بود
[ترجمه ترگمان]در واقع آقای به مبل هم دشمن قدیمی اولیور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The absence of the bumble bee meant that pollination had to be carried out artificially, using an electronic vibrating rod.
[ترجمه گوگل]عدم وجود زنبور بامبل به این معنی بود که گرده افشانی باید به صورت مصنوعی و با استفاده از یک میله ارتعاشی الکترونیکی انجام شود
[ترجمه ترگمان]عدم حضور زنبور bumble به این معنا بود که گرده افشانی به طور مصنوعی انجام می شود و از یک میله لرزان استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Nobody, not even Mr Bumble, could ever find him there!
[ترجمه گوگل]هیچ کس، حتی آقای بامبل، هرگز نتوانست او را آنجا پیدا کند!
[ترجمه ترگمان]هیچ کس، حتی آقای به مبل هم نمی توانست او را در آنجا پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bees: Bumble bees are among the first insects to appear in the spring.
[ترجمه گوگل]زنبورها: زنبورهای بامبل جزو اولین حشراتی هستند که در بهار ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]زنبورها: زنبورها در میان اولین حشرات هستند که در فصل بهار ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They become comfortably heavy-bodied, even cumbersome, and bumble their way through life at a more relaxed pace.
[ترجمه گوگل]آنها به راحتی سنگین و حتی دست و پا گیر می شوند و با سرعتی آرام تر مسیر زندگی خود را طی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها به راحتی با بدنی سنگین، حتی دست و پا دست و پا گیر می شوند و با سرعت بیشتری راه خود را طی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is far too sparing for a bumble bee.
[ترجمه گوگل]این برای یک زنبور عسل بسیار کم است
[ترجمه ترگمان]این کار برای یک زنبور عسل بیش از حد پهن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We watched you bumble after pigeons, squeal as sun and air and Humber spun you around.
[ترجمه گوگل]ما تو را تماشا کردیم که دنبال کبوترها می‌چرخید، وقتی خورشید و هوا جیغ می‌کشید و هامبر شما را به اطراف می‌چرخاند
[ترجمه ترگمان]بعد از کبوترها به پرواز درامدند و مثل خورشید و هوا جیغ you و humber به اطراف می چرخیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He did not bumble for the honeyed words of the landlord.
[ترجمه گوگل]او برای سخنان عسلی صاحبخانه غافل نشد
[ترجمه ترگمان]او به خاطر کلمات شیرین of گوش نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A bumble - bee stung one, and then there were five.
[ترجمه گوگل]یک زنبور یک زنبور را نیش زد و سپس پنج تا شد
[ترجمه ترگمان]یک حشره ریز ریز نیش زد و بعد پنج نفر بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرهم بندی کردن (فعل)
fudge, slubber, bollix, tinker, vamp, bumble, bungle, botch, foozle, jerry-build

وزوز کردن (فعل)
buzz, hum, bumble, drone

صدای زنبور کردن (فعل)
bumble

اشتباه کاری کردن (فعل)
bumble

انگلیسی به انگلیسی

• stumble, plod, be pulled along; make an error, commit a blunder; stammer, mumble, stutter
if you bumble, you behave in a confused way and make a lot of mistakes.

پیشنهاد کاربران

بپرس