اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a poor, homeless person or one who does not want to work; tramp.
• مترادف: derelict, hobo, tramp
• مشابه: beachcomber, beggar, drifter, idler, loafer, mendicant, panhandler, sponger, vagabond, vagrant, wastrel, wino
• مترادف: derelict, hobo, tramp
• مشابه: beachcomber, beggar, drifter, idler, loafer, mendicant, panhandler, sponger, vagabond, vagrant, wastrel, wino
- They blamed the crime on some poor bum who'd been living under the bridge.
[ترجمه گوگل] آنها این جنایت را به گردن یک ادم بیچاره که زیر پل زندگی می کرد، انداختند
[ترجمه ترگمان] آن ها جنایت را روی یک ولگرد بیچاره که زیر پل زندگی می کردند مقصر می دانستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها جنایت را روی یک ولگرد بیچاره که زیر پل زندگی می کردند مقصر می دانستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bums, bumming, bummed
حالات: bums, bumming, bummed
• : تعریف: informal) to ask for and obtain without intending to repay.
• مترادف: cadge, scrounge, sponge
• مشابه: beg, hitch, obtain, solicit
• مترادف: cadge, scrounge, sponge
• مشابه: beg, hitch, obtain, solicit
- I tried to bum a ride to New York.
[ترجمه گوگل] سعی کردم به نیویورک بروم
[ترجمه ترگمان] من سعی کردم بیام نیویورک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من سعی کردم بیام نیویورک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
حالات: bummer, bummest
حالات: bummer, bummest
• : تعریف: (informal) bad or misleading.
• مترادف: lousy, misleading, worthless
• مشابه: deceptive, fallacious, inferior, poor, spurious, useless
• مترادف: lousy, misleading, worthless
• مشابه: deceptive, fallacious, inferior, poor, spurious, useless
- She got some bum advice and lost all her money.
[ترجمه گوگل] او نصیحتی دریافت کرد و تمام پول خود را از دست داد
[ترجمه ترگمان] اون یه نصیحتی بهم کرد و تمام پولش رو از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون یه نصیحتی بهم کرد و تمام پولش رو از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید