bullet

/ˈbʊlət//ˈbʊlɪt/

معنی: گلوله، مرمی، گلوله تفنگ
معانی دیگر: گلوله (تفنگ و هفت تیر و مسلسل)، فشنگ (cartridge هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
عبارات: bite the bullet
(1) تعریف: a cylindrical, usu. pointed metal projectile that is shot from a firearm.
مشابه: lead

- Three bullets had been shot from the gun.
[ترجمه مسعود] سه تا گلوله از اسلحه شلیک شده
|
[ترجمه اا] شلیک شدن سه گلوله از مسلسل یا هفت تیر
|
[ترجمه گوگل] سه گلوله از تفنگ شلیک شده بود
[ترجمه ترگمان] سه تا گلوله از اسلحه شلیک شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The bullet lodged in the wall behind him.
[ترجمه گوگل] گلوله به دیوار پشت سرش نشست
[ترجمه ترگمان] گلوله در دیوار پشت سرش جای گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a printed dot or other graphic character, usu. one in a series, placed before a list item, a point, or other piece of text to draw attention to or emphasize it.

- She used bullets to make her list of key statistics stand out from the page.
[ترجمه گوگل] او از گلوله استفاده کرد تا فهرست آمارهای کلیدی خود را از صفحه متمایز کند
[ترجمه ترگمان] او از گلوله های توپ برای تهیه فهرست آمار کلیدی اش استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. bullet hole
سوراخ گلوله،جای گلوله

2. a bullet hole
سوراخ گلوله

3. a bullet winged our commander
گلوله ای دست فرمانده ما را زخمی کرد.

4. a bullet wound
زخم گلوله

5. the bullet did not hit him
گلوله به او اصابت نکرد.

6. the bullet entered his body
گلوله وارد بدنش شد.

7. the bullet glanced off his helmet and deflected to his left
گلوله اریب وار به کلاهخود او خورد و بسمت چپ او منحرف شد.

8. the bullet got him in the leg
گلوله به پایش خورد.

9. the bullet grazed his thigh
گلوله رانش را خراشید.

10. the bullet had buried itself in the tree
گلوله در درخت فرو رفته بود.

11. the bullet hit him plumb between the eyes
گلوله درست میان چشمانش خورد.

12. the bullet missed my arm by a hair
گلوله از کنار بازویم رد شد.

13. the bullet missed the target
گلوله به هدف نخورد.

14. the bullet nicked his leg
گلوله به طور سطحی به رانش اصابت کرد.

15. the bullet penetrated through his heart
گلوله قلبش را سوراخ کرد.

16. the bullet pierced akbarshah's chest
گلوله سینه ی اکبرشاه را سوراخ کرد.

17. the bullet pierced hassan's breast
گلوله سینه ی حسن را سوراخ کرد.

18. the bullet pierced the wall
گلوله دیوار را سوراخ کرد.

19. the bullet ricocheted off the iron door
گلوله از در آهنین کمانه کرد.

20. the bullet shattered the windowpane
گلوله شیشه ی پنجره را خرد و خاک شیر کرد.

21. the bullet shaved his shoulder
گلوله شانه اش را خراشاند.

22. the bullet that had his number on it
گلوله ای که قرار بود او را بکشد

23. the bullet was intended for you
گلوله به سوی تو خالی شده بود.

24. the bullet went wide
گلوله به خطا رفت.

25. the bullet wound pained him for weeks
زخم گلوله هفته ها درد می کرد.

26. magic bullet
(دارو یا وسیله ی درمان) داروی جدید و بسیار موثر

27. a magic bullet against cancer
داروی قاطع بر علیه سرطان

28. the second bullet sank him to the ground
گلوله ی دوم او را (بر زمین) انداخت.

29. bite the bullet
سختی را با شجاعت تحمل کردن،تاب آوردن،سوختن و ساختن

30. he hit the bullet on the target
تیر را به نشانه زد.

31. he put a bullet through my hat
گلوله ای زد که به کلاهم خورد و از آن رد شد.

32. to put a bullet in a target
گلوله را به هدف زدن

33. the track of a bullet
خط سیر گلوله

34. the velocity of a rifle bullet
سرعت یک گلوله ی تفنگ

35. he dropped them both with a single bullet
با یک گلوله هر دوی آنها را نقش بر زمین کرد.

36. he was struck in the heart by a bullet
گلوله ای به قلبش خورد.

37. the mirror was knocked into splinters by a bullet
گلوله آیینه را خرد کرد.

38. the doctor inserted his finger in the wound and brought out the bullet
دکتر انگشت خود را در زخم فرو برد و گلوله را بیرون آورد.

مترادف ها

گلوله (اسم)
shot, shaft, gunshot, ball, bullet, pellet, cartridge, missile, pommel, blob

مرمی (اسم)
shell, bullet, projectile

گلوله تفنگ (اسم)
bullet

تخصصی

[عمران و معماری] گلوله
[کامپیوتر] بولت؛ گلوله - کارکتری مانن 0 برای علامت گذاری اقلام در یک فهرست

انگلیسی به انگلیسی

• cartridge, ammunition for a gun; round character put at the beginning of a paragraph for emphasis (computers)
a bullet is a small piece of metal which is fired from a gun.

پیشنهاد کاربران

گلوله
مثال: The police found several bullets at the crime scene.
پلیس چندین گلوله را در محل جرم پیدا کرد.
Bite a bullet: hang on دندون رو جیگر گذاشتن
در فوتبال به معنای پاس سریع و محکم fast pass
به معنای ناخوشایند هم میشه
Unpleasant
گلوله
a small piece of metal or another material that is shot out of a gun
مثال :
Let me put a damn bullet in his brain for his rudeness, Boss
رئیس، اجازه بدید یه گلوله تو مغزش خالی کنم به خاطر بی احترامیش به شما
bullet ( عمومی )
واژه مصوب: خالک
تعریف: نشانه ای سجاوندی در اشکال مختلف، معمولاً به شکل دایره ای توپر، که برای فهرست کردن موارد گوناگون در یک مطلب به کار می رود
کادر، فهرست، جدول
گلوله
مورد ( در بین لیست موارد که به وسیله نقطه در اول آن ها مرتب شده است ) .

بپرس