bulldoze

/ˈbʊldoʊz//ˈbʊldəʊz/

معنی: ارعاب و تهدید کردن، روی ماشین بولدوز کار کردن
معانی دیگر: (عامیانه) زورگویی کردن، با تهدید وادار کردن، مرعوب کردن، کلاشی کردن، با بولدوزر (خاکبردار) بردن یا تسطیح کردن، با خاکبردار کندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bulldozes, bulldozing, bulldozed
(1) تعریف: to move (earth) or clear out (land) using a bulldozer.
مشابه: clear, clear out, level, move

(2) تعریف: to intimidate or threaten.
مترادف: browbeat, buffalo, bullyrag, cow, intimidate, threaten
مشابه: bully, coerce, compel, terrorize, twist someone's arm

جمله های نمونه

1. She defeated developers who wanted to bulldoze her home to build a supermarket.
[ترجمه سانای صدقیان] او سازندگانی که میخواستند خانه اش را برای ساخت سوپرمارکت خراب کنند را شکست داد.
|
[ترجمه گوگل]او توسعه‌دهندگانی را که می‌خواستند خانه‌اش را برای ساخت سوپرمارکت تخریب کنند، شکست داد
[ترجمه ترگمان]او سازندگان را شکست داد که می خواستند خانه اش را با بولدوزر ویران کنند تا یک سوپرمارکت بسازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The party in power planned to bulldoze through a full socialist programme.
[ترجمه گوگل]حزبی که در قدرت بود قصد داشت از طریق یک برنامه سوسیالیستی کامل به بولدوزر بپردازد
[ترجمه ترگمان]حزب در قدرت با بولدوزر از طریق یک برنامه سوسیالیستی کامل موافقت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. My parents tried to bulldoze me into going to college.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرم سعی کردند مرا با بولدوزر به دانشگاه ببرند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرم سعی کردن منو وادار به رفتن به دانشگاه کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Last week, the department's road builders began to bulldoze a water meadow on Twyford Down.
[ترجمه گوگل]هفته گذشته، جاده سازان این وزارتخانه شروع به تخریب یک علفزار آبی در Twyford Down کردند
[ترجمه ترگمان]هفته پیش، سازندگان جاده شروع به bulldoze چمن زار کوچکی در Twyford کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They failed to bulldoze the amendment through Congress.
[ترجمه گوگل]آنها نتوانستند این متمم را از طریق کنگره به بولدوزر برسانند
[ترجمه ترگمان]آن ها نتوانستند اصلاحات را از طریق کنگره با بلدوزر خراب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I can't run a bulldozer through my life just because I want to bulldoze yours.
[ترجمه گوگل]من نمی‌توانم بولدوزر را در زندگی‌ام راه‌اندازی کنم، فقط به این دلیل که می‌خواهم بولدوزر شما را خراب کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم فقط به خاطر این که می خوام مال تو رو از دست بدم، یه bulldozer راه بندازم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To clear that rubbish away they may bulldoze.
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن این زباله ها ممکن است بولدوزر بزنند
[ترجمه ترگمان]برای پاک کردن این زباله ها ممکن است آن ها را با بولدوزر خراب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They bulldoze him into signing the contract.
[ترجمه زهرا] آنها او را وادار به امضا کردن قرار داد کردند.
|
[ترجمه گوگل]او را وادار می کنند تا قرارداد را امضا کند
[ترجمه ترگمان]ان ها او را با بولدوزر به امضا قرارداد بستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Was she going to try to bulldoze him into submission?
[ترجمه گوگل]آیا او قصد داشت او را تسلیم کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا او سعی می کرد که او را به تسلیم کردن وادارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You must bulldoze your way into the English language.
[ترجمه گوگل]شما باید راه خود را به زبان انگلیسی بولدوزر کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید به زبان انگلیسی حرف بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Don't let him bulldoze you.
[ترجمه گوگل]اجازه نده او تو را بولدوزر کند
[ترجمه ترگمان]نذار him کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To clear that rubbish away they may have to bulldoze.
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن این زباله ها، ممکن است مجبور شوند با بولدوزر پرتاب کنند
[ترجمه ترگمان]برای پاک کردن این مزخرفات، آن ها ممکن است مجبور شوند با بولدوزر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Once I saw a toddler sitting on the ground at our local playground using his hands to bulldoze piles of sand.
[ترجمه گوگل]یک بار کودک نوپایی را دیدم که در زمین بازی محلی ما روی زمین نشسته بود و با دستانش انبوهی از شن را با بولدوزر می ریخت
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک کودک نوپا را دیدم که روی زمین در زمین بازی محلی ما نشسته بود و دست هایش را به روی شن فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His normal style when confronted with an obstacle was to bulldoze it into submission.
[ترجمه گوگل]سبک معمولی او در مواجهه با یک مانع این بود که آن را تسلیم کند
[ترجمه ترگمان]سبک عادی او هنگامی که با یک مانع مواجه می شد، آن بود که آن را با بولدوزر برابر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارعاب و تهدید کردن (فعل)
bulldoze

روی ماشین بولدوز کار کردن (فعل)
bulldoze

انگلیسی به انگلیسی

• level with a bulldozer; push, force through ruthlessly; intimidate
when people bulldoze something such as a small building, they knock it down with a bulldozer.

پیشنهاد کاربران

بپرس