معنی: ارعاب و تهدید کردن، روی ماشین بولدوز کار کردنمعانی دیگر: (عامیانه) زورگویی کردن، با تهدید وادار کردن، مرعوب کردن، کلاشی کردن، با بولدوزر (خاکبردار) بردن یا تسطیح کردن، با خاکبردار کندن
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: bulldozes, bulldozing, bulldozed
• (1)تعریف: to move (earth) or clear out (land) using a bulldozer. • مشابه: clear, clear out, level, move
• (2)تعریف: to intimidate or threaten. • مترادف: browbeat, buffalo, bullyrag, cow, intimidate, threaten • مشابه: bully, coerce, compel, terrorize, twist someone's arm
جمله های نمونه
1. She defeated developers who wanted to bulldoze her home to build a supermarket.
[ترجمه سانای صدقیان] او سازندگانی که میخواستند خانه اش را برای ساخت سوپرمارکت خراب کنند را شکست داد.
|
[ترجمه گوگل]او توسعهدهندگانی را که میخواستند خانهاش را برای ساخت سوپرمارکت تخریب کنند، شکست داد [ترجمه ترگمان]او سازندگان را شکست داد که می خواستند خانه اش را با بولدوزر ویران کنند تا یک سوپرمارکت بسازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The party in power planned to bulldoze through a full socialist programme.
[ترجمه گوگل]حزبی که در قدرت بود قصد داشت از طریق یک برنامه سوسیالیستی کامل به بولدوزر بپردازد [ترجمه ترگمان]حزب در قدرت با بولدوزر از طریق یک برنامه سوسیالیستی کامل موافقت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. My parents tried to bulldoze me into going to college.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرم سعی کردند مرا با بولدوزر به دانشگاه ببرند [ترجمه ترگمان]پدر و مادرم سعی کردن منو وادار به رفتن به دانشگاه کنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Last week, the department's road builders began to bulldoze a water meadow on Twyford Down.
[ترجمه گوگل]هفته گذشته، جاده سازان این وزارتخانه شروع به تخریب یک علفزار آبی در Twyford Down کردند [ترجمه ترگمان]هفته پیش، سازندگان جاده شروع به bulldoze چمن زار کوچکی در Twyford کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They failed to bulldoze the amendment through Congress.
[ترجمه گوگل]آنها نتوانستند این متمم را از طریق کنگره به بولدوزر برسانند [ترجمه ترگمان]آن ها نتوانستند اصلاحات را از طریق کنگره با بلدوزر خراب کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I can't run a bulldozer through my life just because I want to bulldoze yours.
[ترجمه گوگل]من نمیتوانم بولدوزر را در زندگیام راهاندازی کنم، فقط به این دلیل که میخواهم بولدوزر شما را خراب کنم [ترجمه ترگمان]من نمی تونم فقط به خاطر این که می خوام مال تو رو از دست بدم، یه bulldozer راه بندازم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. To clear that rubbish away they may bulldoze.
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن این زباله ها ممکن است بولدوزر بزنند [ترجمه ترگمان]برای پاک کردن این زباله ها ممکن است آن ها را با بولدوزر خراب کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They bulldoze him into signing the contract.
[ترجمه زهرا] آنها او را وادار به امضا کردن قرار داد کردند.
|
[ترجمه گوگل]او را وادار می کنند تا قرارداد را امضا کند [ترجمه ترگمان]ان ها او را با بولدوزر به امضا قرارداد بستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Was she going to try to bulldoze him into submission?
[ترجمه گوگل]آیا او قصد داشت او را تسلیم کند؟ [ترجمه ترگمان]آیا او سعی می کرد که او را به تسلیم کردن وادارد؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. You must bulldoze your way into the English language.
[ترجمه گوگل]شما باید راه خود را به زبان انگلیسی بولدوزر کنید [ترجمه ترگمان]شما باید به زبان انگلیسی حرف بزنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Don't let him bulldoze you.
[ترجمه گوگل]اجازه نده او تو را بولدوزر کند [ترجمه ترگمان]نذار him کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. To clear that rubbish away they may have to bulldoze.
[ترجمه گوگل]برای پاک کردن این زباله ها، ممکن است مجبور شوند با بولدوزر پرتاب کنند [ترجمه ترگمان]برای پاک کردن این مزخرفات، آن ها ممکن است مجبور شوند با بولدوزر شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Once I saw a toddler sitting on the ground at our local playground using his hands to bulldoze piles of sand.
[ترجمه گوگل]یک بار کودک نوپایی را دیدم که در زمین بازی محلی ما روی زمین نشسته بود و با دستانش انبوهی از شن را با بولدوزر می ریخت [ترجمه ترگمان]زمانی که یک کودک نوپا را دیدم که روی زمین در زمین بازی محلی ما نشسته بود و دست هایش را به روی شن فرو می برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His normal style when confronted with an obstacle was to bulldoze it into submission.
[ترجمه گوگل]سبک معمولی او در مواجهه با یک مانع این بود که آن را تسلیم کند [ترجمه ترگمان]سبک عادی او هنگامی که با یک مانع مواجه می شد، آن بود که آن را با بولدوزر برابر کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ارعاب و تهدید کردن (فعل)
bulldoze
روی ماشین بولدوز کار کردن (فعل)
bulldoze
انگلیسی به انگلیسی
• level with a bulldozer; push, force through ruthlessly; intimidate when people bulldoze something such as a small building, they knock it down with a bulldozer.