bulkiness


معنی: بزرگی، تنه داری، جثه داری
معانی دیگر: بزرگی، تنه داری، جثه داری

جمله های نمونه

1. The forequarters are muscular without excessive bulkiness. The shoulder is long and oblique, laid flat against the body, forming a sharp angle with the upper arm .
[ترجمه گوگل]ربع جلویی عضلانی و بدون حجیم شدن بیش از حد است شانه دراز و مایل است، به صورت صاف روی بدن قرار می گیرد و با بازو یک زاویه تیز تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]forequarters بدون فشار بیش از حد ماهیچه ای هستند شانه دراز و مایل به پهلو دراز کشیده و زاویه تندی را با بازوی بالایی شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Acrylon the elasticity of the fabric and bulkiness have direct impact on a production style.
[ترجمه گوگل]اکریلون خاصیت ارتجاعی و حجیم بودن پارچه تاثیر مستقیمی بر سبک تولید دارد
[ترجمه ترگمان]Acrylon کشش پارچه و bulkiness تاثیر مستقیمی بر سبک تولید دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. City will bulkiness and crowd extremely.
[ترجمه گوگل]شهر بسیار حجیم و شلوغ خواهد شد
[ترجمه ترگمان]شهر به شدت شلوغ خواهد شد و جمعیت به شدت شلوغ خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The medial plantar flap has sufficient bulkiness and a well skin color and texture match of the surrounding tissue.
[ترجمه گوگل]فلپ کف پا داخلی دارای حجم کافی و تطابق رنگ پوست و بافت با بافت اطراف است
[ترجمه ترگمان]دریچه میانی کف پا دارای bulkiness کافی و رنگ مناسب پوست و بافت بافت پیرامون بافت اطراف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A new testing method of vacuum-pumping for bulkiness property of three-dimensional crimp polyester staple fibers was introduced.
[ترجمه گوگل]یک روش آزمایش جدید پمپاژ خلاء برای خاصیت حجیمی الیاف منگنه پلی استر چین دار سه بعدی معرفی شد
[ترجمه ترگمان]یک روش آزمایش جدید برای پمپ خلا برای مالکیت bulkiness از الیاف polyester three dimensional ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In spite of the bulkiness of his body there was a remarkable grace in his movements.
[ترجمه گوگل]با وجود حجیم بودن بدنش، ظرافت قابل توجهی در حرکاتش وجود داشت
[ترجمه ترگمان]به رغم تنومندی هیکل، وقار خاصی در حرکاتش دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Excision of brow fat pad is an extremely valuable adjunct to blepharoplasty surgery in some patient with heaviness and bulkiness in the lateral upper orbital region.
[ترجمه گوگل]برداشتن پد چربی ابرو یک مکمل بسیار ارزشمند برای جراحی بلفاروپلاستی در برخی از بیماران با سنگینی و حجیمی در ناحیه جانبی اربیتال فوقانی است
[ترجمه ترگمان]در بعضی از بیمارانی که در ناحیه مداری بالایی قرار دارند، بخش چربی پیشانی بسیار با ارزش است و برای انجام عمل جراحی در بعضی از بیماران به شدت بسیار با ارزش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The performances of drape, wrinkle recovery, bending rigidity and bulkiness are tested after the treatment.
[ترجمه گوگل]عملکرد پرده، بازیابی چین و چروک، سفتی خمشی و حجیم بودن پس از درمان آزمایش می شود
[ترجمه ترگمان]عملکرد drape، بازسازی چین و چروک، انعطاف ناپذیری خمش و bulkiness بعد از درمان تست می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The whole structure of the body gives an impression of depth and solidity without bulkiness.
[ترجمه گوگل]کل ساختار بدن احساس عمق و استحکام را بدون حجیم شدن می دهد
[ترجمه ترگمان]تمام ساختار بدن تاثیر عمیقی از عمق و استحکام دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A pull ring is added to obviate the disadvantages of the prior rubber shoes, such as bulkiness and poor portability.
[ترجمه گوگل]یک حلقه کششی برای رفع معایب کفش های لاستیکی قبلی مانند حجیم بودن و قابلیت حمل ضعیف اضافه می شود
[ترجمه ترگمان]یک حلقه کشش برای برطرف کردن مضرات کفش های لاستیکی قبل از آن، مانند قابلیت حمل و انتقال ضعیف، اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Three fundamental cloth properties determine the handle, viz. stiffness, softness and bulkiness.
[ترجمه گوگل]سه ویژگی اساسی پارچه، دسته را تعیین می کند، یعنی سفتی، نرمی و حجیم بودن
[ترجمه ترگمان]سه ویژگی اساسی پارچه، دسته را تعیین می کند، به عبارت دیگر سفتی، نرمی و bulkiness
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The structure of low-energy baked food can be affected by adding soluble dietary fiber, increasing bulkiness of products.
[ترجمه گوگل]ساختار غذای پخته شده کم انرژی را می توان با افزودن فیبر غذایی محلول تحت تاثیر قرار داد و حجم محصولات را افزایش داد
[ترجمه ترگمان]ساختار مواد غذایی پخته شده با انرژی پایین می تواند با افزودن فیبر رژیمی در رژیم غذایی و افزایش مصرف محصولات تحت تاثیر قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This new powersupply system employs the technology of high frequency(HF), which overcomes many shortcomings such as heavy, bulkiness and inefficiency in traditional working frequency power supply.
[ترجمه گوگل]این سیستم منبع تغذیه جدید از فناوری فرکانس بالا (HF) استفاده می کند که بر بسیاری از کاستی ها مانند سنگینی، حجیم بودن و ناکارآمدی در منبع تغذیه فرکانس کاری سنتی غلبه می کند
[ترجمه ترگمان]این سیستم powersupply جدید از تکنولوژی فرکانس بالا (HF)استفاده می کند، که بر بسیاری از نواقص مانند سنگینی، bulkiness و ناکارآمدی در تامین توان فرکانس کاری سنتی غلبه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بزرگی (اسم)
amplitude, enlargement, hauteur, eminence, magnitude, dignity, grandeur, bigness, magnificence, voluminosity, bulkiness, headship, gentility, formidability, eminency, lordship

تنه داری (اسم)
bulkiness

جثه داری (اسم)
bulkiness

انگلیسی به انگلیسی

• awkwardness, heaviness, cumbersomeness

پیشنهاد کاربران

بپرس