اسم ( noun )
عبارات: in bulk
عبارات: in bulk
• (1) تعریف: large size or volume.
• مترادف: largeness
• مشابه: amplitude, bigness, dimensions, immensity, magnitude, mass, proportions, size, volume
• مترادف: largeness
• مشابه: amplitude, bigness, dimensions, immensity, magnitude, mass, proportions, size, volume
- The crate's bulk made it hard to move.
[ترجمه ربابه دریس حمادی] بزرگی مخزن باعث شد که آن بسختی به حرکت در آید.|
[ترجمه گوگل] حجیم بودن جعبه حرکت را سخت می کرد[ترجمه ترگمان] جثه بزرگ جعبه آن را سخت تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the larger portion of something; most.
• مترادف: majority, mass
• مشابه: body, lion's share, most, preponderance
• مترادف: majority, mass
• مشابه: body, lion's share, most, preponderance
- She finished the bulk of her work before midnight.
[ترجمه گوگل] او بخش عمده ای از کار خود را قبل از نیمه شب به پایان رساند
[ترجمه ترگمان] قبل از نیمه شب، قسمت اعظم کارش را تمام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قبل از نیمه شب، قسمت اعظم کارش را تمام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: food, such as cellulose or dietary fiber, that aids digestion.
• مترادف: fiber, roughage
• مشابه: bran, cellulose, light
• مترادف: fiber, roughage
• مشابه: bran, cellulose, light
- You should get more bulk in your diet by eating vegetables and whole grains.
[ترجمه گوگل] شما باید با خوردن سبزیجات و غلات کامل، حجم بیشتری در رژیم غذایی خود داشته باشید
[ترجمه ترگمان] شما باید با خوردن سبزیجات و دانه کامل بیشتر به رژیم غذایی خود برسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شما باید با خوردن سبزیجات و دانه کامل بیشتر به رژیم غذایی خود برسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: goods or cargo not packaged in small units.
• مشابه: goods, merchandise, quantity, volume, wares
• مشابه: goods, merchandise, quantity, volume, wares
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: bulks, bulking, bulked
حالات: bulks, bulking, bulked
• (1) تعریف: to be or seem to be large or important.
• مشابه: hulk, loom, tower, weigh
• مشابه: hulk, loom, tower, weigh
- The possibility of war bulks large in our thoughts.
[ترجمه گوگل] احتمال جنگ در افکار ما بزرگ است
[ترجمه ترگمان] امکان جنگ بزرگ در افکارش وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] امکان جنگ بزرگ در افکارش وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to grow larger or become more important.
• مشابه: enlarge, expand, grow, increase, thicken, wax, widen
• مشابه: enlarge, expand, grow, increase, thicken, wax, widen
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to become larger or more massive.
• مشابه: enlarge, expand, grow, increase, thicken, widen
• مشابه: enlarge, expand, grow, increase, thicken, widen