bulimic


وابسته بجوع بقری

جمله های نمونه

1. I was anorexic and bulimic.
[ترجمه گوگل]من بی اشتها و بولیمیک بودم
[ترجمه ترگمان] من خیلی لاغر و گرسنه بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Or keep going if you’re bulimic.
[ترجمه گوگل]یا اگر بولیمیک هستید ادامه دهید
[ترجمه ترگمان]یا اگر هنوز گرسنه هستید ادامه بدهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. For years I thought he was bulimic.
[ترجمه گوگل]سال‌ها فکر می‌کردم بولیمیک است
[ترجمه ترگمان] سال ها فکر می کردم که اون bulimic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "I made someone bulimic because I was very continuous about that they were fat and stuff, " he said proudly .
[ترجمه گوگل]او با افتخار گفت: "من یک نفر را مبتلا به بولیمیسم کردم، زیرا در مورد اینکه آنها چاق و چیزهای دیگر هستند، خیلی پیگیر بودم "
[ترجمه ترگمان]او با غرور گفت: \" من یک نفر را عصبانی کردم، چون در مورد اینکه آن ها چاق و stuff بودند بسیار پیوسته بودم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Of being bulimic, she said, “I just couldn't be it anymore — I don't know how else to put it.
[ترجمه گوگل]او در مورد پرخوری عصبی گفت: «دیگر نمی‌توانستم اینطور باشم - نمی‌دانم چگونه آن را بیان کنم
[ترجمه ترگمان]او گفت: از گرسنگی بود، من دیگر نمی توانستم آن را تحمل کنم - نمی دانم چه کار دیگری بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her parents told the researchers that the woman had received therapy for her "bulimic attacks, " and that over the past several years she had experienced periods of overeating.
[ترجمه گوگل]والدین او به محققان گفتند که این زن برای "حملات بولیمیک" خود تحت درمان قرار گرفته است و در چند سال گذشته دوره های پرخوری را تجربه کرده است
[ترجمه ترگمان]والدین او به محققان گفتند که این زن برای \"حملات bulimic\" تحت درمان قرار گرفته است و طی چند سال گذشته او دوره های پرخوری را تجربه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'm reminded of one girl who was bulimic and abused various substances in high school.
[ترجمه گوگل]یاد دختری افتادم که بولیمیک بود و در دبیرستان از مواد مختلف استفاده می کرد
[ترجمه ترگمان]به یاد یک دختر افتادم که در دبیرستان به مواد مختلف فحش می داد و از آن ها سو استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It turns out that the patient is bulimic and has been abusing ipecac for years.
[ترجمه گوگل]معلوم می شود که بیمار مبتلا به بولیمیک است و سال هاست که از ایپکاک استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]مشخص شده است که بیمار bulimic است و سالهاست که از ipecac سو استفاده کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The bulimic dimension of the work takes possession of genres, styles, images and atmospheres.
[ترجمه گوگل]بعد بولیمیک اثر شامل ژانرها، سبک ها، تصاویر و فضا می شود
[ترجمه ترگمان]بعد bulimic کار شامل ژانرهای، سبک ها، تصاویر و فضا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The others looked at me oddly; they didn't have bulimics in their group - that was a different matter.
[ترجمه گوگل]بقیه با نگاهی عجیب به من نگاه کردند آنها در گروه خود بولیمیک نداشتند - این موضوع متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]دیگران به طرز عجیبی به من نگاه می کردند؛ هیچ bulimics در گروه نداشتند - این موضوع فرق می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was easier just to leave the relationship than to leave my bulimic lifestyle of 25 years.
[ترجمه گوگل]ترک رابطه راحت تر از ترک سبک زندگی پرخوری 25 ساله ام بود
[ترجمه ترگمان]ترک این رابطه آسان تر از ترک سبک زندگی bulimic ۲۵ ساله بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Children are sexually molested and mutilated with thought-form so they can become anorexic or bulimic or drug addicts.
[ترجمه گوگل]کودکان مورد آزار و اذیت جنسی قرار می گیرند و به شکل فکری مثله می شوند، بنابراین آنها می توانند به بی اشتهایی یا پرخوری یا معتاد به مواد مخدر تبدیل شوند
[ترجمه ترگمان]کودکان مورد آزار جنسی قرار می گیرند و با شکل فکری ناقص می شوند تا آن ها بتوانند به anorexic یا معتاد به مواد مخدر تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. So Ms Beye got together with parents of other anorexic and bulimic teenagers and sued.
[ترجمه گوگل]بنابراین خانم بی با والدین سایر نوجوانان بی اشتها و پر خوری همراه شد و شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]بنابراین خانم Beye با والدین دیگر anorexic و bulimic نوجوان درگیر شد و از آن ها شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The boy had no choice but to force a smile to his lips, fastened as if by thumbtacks at the corners of his mouth, and pretended to be glad to pick up the restaurant tab for these bulimic girls.
[ترجمه گوگل]پسر چاره‌ای نداشت جز اینکه به زور لبخندی به لب‌هایش بزند، گویی با ضربات انگشت شست گوشه‌های دهانش بسته شده بود و وانمود می‌کرد که از برداشتن برگه رستوران برای این دختران بولیمیک خوشحال است
[ترجمه ترگمان]پسر چاره ای جز این نداشت که لبخندی به لب خود بزند، چنان که گویی در گوشه لبش نشسته بود و وانمود می کرد که خوشحال است صورتحساب رستوران را برای این دختران گرسنه باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• hyperphagic, suffering from bulimia (type of eating disorder)

پیشنهاد کاربران

/bʊˈlɪm. ɪk/
a person who suffers from bulimia ( = a mental illness in which someone eats too
much and then intentionally vomits )
اسم/ شخصی که از پرخوری عصبی ( یک بیماری روانی که در آن شخصی بیش از حد غذا می خورد و سپس عمدا استفراغ می کند ) رنج می برد.
...
[مشاهده متن کامل]

a recovering bulimic
He has been struggling with bulimia for years
She is bulimic and has been trying to recover for months

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/bulimic
کسی که بیماری بولیمیک داره. یعنی فرد نمی تواند خود را از خوردن بیش از حد متوقف کند و سپس برای کنترل وزن خود استفراغ می کند

بپرس