bulimia

/bjuːˈlɪmiə//buˈlɪmiə/

(پزشکی)، گاو گرسنگی، جوع بقر، جوع گاوی یابقری، ناخوشی گرسنگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: bulimic (adj.)
(1) تعریف: abnormally continuous and extreme hunger.

(2) تعریف: see bulimarexia.

جمله های نمونه

1. She was jet-lagged, anxious and sick with bulimia.
[ترجمه گوگل]او جت ​​لگ، مضطرب و مبتلا به بولیمیا بود
[ترجمه ترگمان]او از پرخوری خسته و خسته و بیمار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sufferers from bulimia are prone to eating binges, followed by bouts of self-induced vomiting.
[ترجمه گوگل]مبتلایان به پرخوری عصبی مستعد پرخوری هستند و به دنبال آن حملات استفراغ ناشی از خود ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]Sufferers از bulimia مستعد خوردن binges هستند و پس از آن با استفراغ ناشی از خود به دنبال آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Often women with bulimia repeat past patterns of behaviour in current relationships.
[ترجمه گوگل]اغلب زنان مبتلا به بولیمیا الگوهای رفتاری گذشته را در روابط فعلی تکرار می کنند
[ترجمه ترگمان]اغلب زنان با bulimia الگوهای گذشته رفتاری را در روابط فعلی تکرار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The eating disorders, anorexia, bulimia and compulsive overeating.
[ترجمه گوگل]اختلالات خوردن، بی اشتهایی، پرخوری عصبی و پرخوری اجباری
[ترجمه ترگمان]اختلالات تغذیه ای، پرخوری، پرخوری و پرخوری اجباری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The physical consequences of compulsive overeating, anorexia and bulimia can be severe and even fatal.
[ترجمه گوگل]عواقب جسمانی پرخوری اجباری، بی اشتهایی و پرخوری عصبی می تواند شدید و حتی کشنده باشد
[ترجمه ترگمان]پیامدهای فیزیکی پرخوری، anorexia و bulimia می تواند شدید و حتی مهلک باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Most women with bulimia, particularly those with a history of anorexia, have a compelling desire to be thinner.
[ترجمه گوگل]بیشتر زنان مبتلا به بولیمیا، به ویژه آنهایی که سابقه بی اشتهایی دارند، تمایل شدیدی به لاغر شدن دارند
[ترجمه ترگمان]بیشتر زنان مبتلا به bulimia، به ویژه آن هایی که سابقه of دارند، تمایل جذابی دارند که لاغر شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Women with bulimia are often sensitive to minor changes in their body weight.
[ترجمه گوگل]زنان مبتلا به بولیمیا اغلب به تغییرات جزئی در وزن بدن خود حساس هستند
[ترجمه ترگمان]زنان مبتلا به bulimia اغلب نسبت به تغییرات خفیف در وزن بدن خود حساس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The bulimia, the morning sickness, her collapsing marriage and her jealousy of Camilla conspired to make her life intolerable.
[ترجمه گوگل]پرخوری عصبی، بیماری صبحگاهی، ازدواج در حال فروپاشی او و حسادت او نسبت به کامیلا توطئه کردند تا زندگی او را غیرقابل تحمل کنند
[ترجمه ترگمان]پرخوری، مریضی صبحگاهی، ازدواج collapsing و حسادتش به کامی توطئه کرده بود تا زندگی او را تحمل ناپذیر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The appropriate Anonymous Fellowships for anorexia, bulimia and compulsive overeating exist to help the primary spiritual recovery.
[ترجمه گوگل]فلوشیپ های ناشناس مناسب برای بی اشتهایی، پرخوری عصبی و پرخوری اجباری برای کمک به بهبود معنوی اولیه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]The مناسب ناشناس برای پرخوری، پرخوری و پرخوری اجباری برای کمک به ترمیم اولیه معنوی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Are bulimia and compulsive overeating the opposite of anorexia?
[ترجمه گوگل]آیا پرخوری عصبی و پرخوری اجباری مخالف بی اشتهایی هستند؟
[ترجمه ترگمان]پرخوری و وسواسی اجباری در مقابله با anorexia؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Women with bulimia are generally over-concerned about their shape and weight.
[ترجمه گوگل]زنان مبتلا به بولیمیا معمولا بیش از حد نگران شکل و وزن خود هستند
[ترجمه ترگمان]زنان با bulimia عموما نگران شکل و وزن خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unlike anorexia nervosa, bulimia survives by disguise.
[ترجمه گوگل]بر خلاف بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی با پنهان کردن زنده می ماند
[ترجمه ترگمان]برخلاف anorexia nervosa، bulimia با تغییر قیافه جان سالم بدر برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Women with bulimia, particularly those with a history of anorexia, have often lost touch with a normal eating pattern.
[ترجمه گوگل]زنان مبتلا به بولیمیا، به ویژه آنهایی که سابقه بی اشتهایی دارند، اغلب ارتباط خود را با الگوی غذایی عادی از دست داده اند
[ترجمه ترگمان]زنانی با bulimia، به خصوص آن هایی که سابقه of دارند، اغلب با الگوی تغذیه عادی از دست داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She decides to seek medical help for bulimia, the nervous illness that has been dogging her marriage almost from the start.
[ترجمه گوگل]او تصمیم می گیرد برای بولیمیا، بیماری عصبی که تقریباً از ابتدا ازدواج او را تحت تأثیر قرار داده است، به دنبال کمک پزشکی باشد
[ترجمه ترگمان]او تصمیم می گیرد به دنبال کمک پزشکی برای bulimia، بیماری عصبی که ازدواجش را تقریبا از ابتدا در تعقیب قرار داده است، بگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• abnormal appetite; eating disorder mainly affecting women (characterized by compulsive overeating followed by self-induced vomiting)

پیشنهاد کاربران

bulimia ( nervosa )
a condition in which a person eats extremely large amounts of food in a short time and then vomits intentionally
بولیمیا ( bulimia nervosa ) نوعی پرخوری عصبی است. در این بیماری فرد ابتدا مقدار زیادی غذا می خورد و سپس با ایجاد استفراغ عمدی یا مصرف ملین یا مدر می کوشد از افزایش وزن خود جلوگیری کند. شیوع این بیماری در زنان جوان بیشتر است. پرخوری عصبی که به آن پرخوری نیز می گویند، نوعی اختلال در خوردن است که با پرخوری و به دنبال آن پاکسازی مشخص می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

Bulimia is really an eating disorder, and it affects mostly females
Compare
anorexia nervosa

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Bulimia_nervosa
پرخوری عصبی
پرخوری nervous bulimia : پرخوری عصبی

بپرس