bulgy

/bulɡy//bulɡy/

معنی: بر امده، محدب، شکم دار
معانی دیگر: برآمده، بیرون زده، پلخیده، ورقلمبیده، ورغلیده، بالا آمده، کیس کرده

جمله های نمونه

1. The spider has a bulgy abdomen.
[ترجمه گوگل]عنکبوت شکمی برآمده دارد
[ترجمه ترگمان]این عنکبوت شکم bulgy دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Modified flax fiber is fine, soft and bulgy, meeting the demand to spin fine - count blended yam.
[ترجمه گوگل]فیبر کتان اصلاح‌شده خوب، نرم و برآمده است و نیاز به چرخاندن خوب را برآورده می‌کند
[ترجمه ترگمان]فیبر کتان اصلاح شده، ظریف، نرم و bulgy است و تقاضا برای اسپین مواد ترکیب شده با شمارش را برآورده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Ceramic tile chose cream-colored, light color has bulgy effect, won't appear depressive and constraint.
[ترجمه گوگل]کاشی و سرامیک کرم رنگ را انتخاب کرد، رنگ روشن دارای اثر برآمدگی است، افسرده و محدود کننده به نظر نمی رسد
[ترجمه ترگمان]کاشی های سرامیک، رنگ کرم رنگ را انتخاب کرده اند، رنگ روشن دارای اثر bulgy است و به نظر افسرده و constraint نمی رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Modified flax fiber is fine, soft and bulgy, meeting the demand to spin fine - count blended yarn.
[ترجمه گوگل]الیاف کتان اصلاح شده ریز، نرم و برآمده است و نیاز به ریسندگی نخ های مخلوط را برآورده می کند
[ترجمه ترگمان]فیبر کتان اصلاح شده، ظریف، نرم و bulgy است و تقاضا برای اسپین فیبر مخلوط با شمارش را برآورده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lumbar shoulder dish what does the earlier note after bulgy operation have?
[ترجمه گوگل]ظرف شانه کمر نت قبلی بعد از عمل برآمدگی چه چیزی دارد؟
[ترجمه ترگمان]پس از این که عملیات bulgy انجام شد، یادداشت قبلی چه چیزی را نشان می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pompompurin's house is full odds and ends . A bulgy odl bag hangs on the ceiling.
[ترجمه گوگل]خانه پمپورین پر از شانس است و تمام می شود یک کیف odl حجیم روی سقف آویزان است
[ترجمه ترگمان]خانه Pompompurin پر از خرت و پرت است یک کیسه دار با شکم برآمده روی سقف آویزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She a petticoat now, and corsets which bulged, and unaware of being seen in bulgy corsets.
[ترجمه گوگل]او اکنون یک دمپایی دارد، و کرست‌هایی که برآمده شده‌اند، و از دیده شدن در کرست‌های حجیم غافل هستند
[ترجمه ترگمان]حالا یک دامن و کرست پوشیده بود که از حدقه بیرون می زد و از آن بی خبر بود که آن ها را با آن سینه بند برآمده ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And the bone at the back of the neck is bulgy came.
[ترجمه گوگل]و استخوان پشت گردن برآمده است آمد
[ترجمه ترگمان]و استخون پشت گردن هم برآمده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Eyeseyes are almond - shaped ( almost triangular ), never full or bulgy, and are dark in color.
[ترجمه گوگل]چشم ها بادامی شکل (تقریبا مثلثی) هستند، هرگز پر یا برآمده نیستند و به رنگ تیره هستند
[ترجمه ترگمان]Eyeseyes تقریبا مثلثی شکل هستند (تقریبا مثلثی شکل هستند)، هرگز کامل یا پر نشده اند و در رنگ تیره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بر امده (صفت)
knotted, bouffant, protuberant, gibbous, bulging, verrucous, bulgy, pulvinate, excrescent, snaggy, protrusive, ridgy, verrucose

محدب (صفت)
protuberant, gibbous, bulging, bulgy, convex, pulvinate

شکم دار (صفت)
ventricular, bulgy, ventricose

انگلیسی به انگلیسی

• swollen, protruding

پیشنهاد کاربران