build upon

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی: بنا کردن بر پایه ی چیزی / توسعه دادن بر اساس چیزی موجود / پیش روی بر مبنای موفقیت قبلی
🔹 مثال ها:
The company built upon its reputation to expand globally. شرکت از شهرت و اعتبار خود به عنوان پایه ای برای گسترش فعالیت های جهانی استفاده کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

Her argument was built upon flawed assumptions. استدلالش بر فرضیات اشتباه بنا شده بود.
Let’s build upon this idea and make it even better. بیایید این ایده را توسعه دهیم و بهترش کنیم.
🔹 مترادف ها: expand on – develop from – elaborate on – build on – enhance

بر اساسِ چیزی بودن
To build upon a previous example
استناد کردن - اتکا کردن، روی چیزی حساب نمودن
بهره گرفتن یا بهره بردن
بنا شده بر آن