• (2)تعریف: the act or process of promoting, as in advertising.
• (3)تعریف: a period of preparatory activity.
- the long buildup to his proposal of marriage
[ترجمه هادی] زمان طولانی برای پیشنهاد ازدواجش
|
[ترجمه گوگل] افزایش طولانی مدت پیشنهاد ازدواج او [ترجمه ترگمان] انباشته شدن طولانی به پیشنهاد ازدواج [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. military buildup
افزایش (تجهیزات) نظامی
2. Big waves will never build up in a small bay.
[ترجمه گوگل]امواج بزرگ هرگز در یک خلیج کوچک جمع نمی شوند [ترجمه ترگمان]امواج بزرگ هرگز در خلیج کوچک ساخته نخواهند شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She has always been encouraged to swim to build up the strength of her muscles.
[ترجمه Saba] او همیشه برای بالا بردن قدرت عضلاتش به شنا کردن تشویق شده است.
|
[ترجمه گوگل]او همیشه تشویق شده است که برای تقویت عضلات خود شنا کند [ترجمه ترگمان]او همیشه تشویق به شنا کردن برای بالا بردن قدرت ماهیچه ها بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Carbon dust and oil build up in large motors and cause them to short-circuit.
[ترجمه گوگل]گرد و غبار کربن و روغن در موتورهای بزرگ جمع می شود و باعث اتصال کوتاه آنها می شود [ترجمه ترگمان]گرد و غبار و روغن کربن در موتورهای بزرگ ایجاد می شوند و باعث ایجاد مدار کوتاه می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The students in middle schools should build up a solid foundation in English.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان در مدارس راهنمایی باید یک پایه محکم در زبان انگلیسی ایجاد کنند [ترجمه ترگمان]دانش آموزان مدارس راهنمایی باید پایه و اساس محکمی در زبان انگلیسی ایجاد کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Timid children need gentle handling to build up their confidence.
[ترجمه گوگل]کودکان ترسو برای تقویت اعتماد به نفس نیاز به برخورد ملایم دارند [ترجمه ترگمان]کودکان Timid نیاز به جابجایی ملایم دارند تا اعتماد به نفس خود را افزایش دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She's trying to build up a portfolio of work to show during job interviews.
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا مجموعه ای از کارها را برای نشان دادن در طول مصاحبه های شغلی ایجاد کند [ترجمه ترگمان]او در تلاش است تا یک پورتفولیوی کار برای نشان دادن در طول مصاحبه های شغلی ایجاد کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The facts added together to build up a theory which was indisputable.
[ترجمه گوگل]حقایق با هم جمع شدند تا نظریه ای غیرقابل انکار را بسازند [ترجمه ترگمان]حقایق با هم جمع شدند تا نظریه ای را بسازند که مسلم بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Don't let your resentment build up.
[ترجمه stysh] نگذار کینه ات جمع شود.
|
[ترجمه مریم] اجازه نده که کینه ات زیاد شود
|
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید کینه شما ایجاد شود [ترجمه ترگمان]نگذار کینه تو به هم بخورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The old engine still manages to build up a good head of steam.
[ترجمه گوگل]موتور قدیمی هنوز هم می تواند بخار خوبی ایجاد کند [ترجمه ترگمان]موتور قدیمی هنوز مدیریت خوب بخار را مدیریت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It took her ten years to build up her publishing business.
[ترجمه گوگل]ده سال طول کشید تا او کسب و کار انتشارات خود را ایجاد کند [ترجمه ترگمان]ده سال طول کشید تا کار چاپ و چاپ خود را جبران کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We can build up the speed gradually and safely.
[ترجمه گوگل]ما می توانیم به تدریج و با خیال راحت سرعت را افزایش دهیم [ترجمه ترگمان]ما می توانیم سرعت را به تدریج و به طور ایمن بسازیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. We first build up a detailed profile of our customers and their requirements.
[ترجمه گوگل]ما ابتدا مشخصات دقیقی از مشتریان خود و نیازهای آنها ایجاد می کنیم [ترجمه ترگمان]ما ابتدا پروفایل دقیق مشتریان و الزامات آن ها را می سازیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He always found he could build up a good rapport with children.
[ترجمه گوگل]او همیشه متوجه می شد که می تواند رابطه خوبی با بچه ها برقرار کند [ترجمه ترگمان]او همیشه فهمید که می تواند رابطه خوبی با بچه ها ایجاد کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. One factor contributing to this malaise is the buildup of lactic acid in the muscles that can follow heavy drinking.
[ترجمه گوگل]یکی از عواملی که به این ضعف کمک می کند، تجمع اسید لاکتیک در ماهیچه ها است که می تواند به دنبال نوشیدن زیاد الکل باشد [ترجمه ترگمان]یکی از عواملی که به این ضعف کمک می کند، تجمع اسید لاکتیک در ماهیچه ها است که به دنبال نوشیدنی سنگین هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. This will help you identify little-word buildup and, eventually, cut little words before you write them.
[ترجمه گوگل]این به شما کمک میکند تا کلمات کم را شناسایی کنید و در نهایت، کلمات کوچک را قبل از نوشتن آنها کاهش دهید [ترجمه ترگمان]این به شما کمک می کند تا بالا بردن لغات کمی را شناسائی کنید و در نهایت کلمات کمی را قبل از این که آن ها را بنویسید بریده و کوتاه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The buildup on income over a long period is a powerful force.
[ترجمه گوگل]افزایش درآمد در یک دوره طولانی یک نیروی قدرتمند است [ترجمه ترگمان]افزایش درآمد بر روی درآمد طی یک دوره طولانی یک نیروی قدرتمند است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Others suggest that the buildup of mountains by tectonic movement may also serve as a trigger, by altering air currents.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر پیشنهاد میکنند که ایجاد کوهها توسط حرکت تکتونیکی ممکن است با تغییر جریانهای هوا به عنوان یک محرک عمل کند [ترجمه ترگمان]برخی دیگر پیشنهاد می کنند که بالا بردن کوه ها توسط جنبش تکتونیک، ممکن است به عنوان یک محرک، با تغییر جریان های هوایی عمل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. As that buildup occurred, the United States would have plenty of time to rebuild its military establishment after any sharp cutbacks.
[ترجمه گوگل]با وقوع این افزایش، ایالات متحده زمان زیادی برای بازسازی تأسیسات نظامی خود پس از هر گونه کاهش شدید خواهد داشت [ترجمه ترگمان]همانطور که این تجمع اتفاق افتاد، آمریکا زمان زیادی برای بازسازی ارتش خود بعد از هر گونه کاهش شدید داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. These substances can contribute to plaque buildup in the coronary arteries.
[ترجمه گوگل]این مواد می توانند به ایجاد پلاک در عروق کرونر کمک کنند [ترجمه ترگمان]این مواد می توانند به تجمع پلاک در شریان های کرونری کمک کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. It lacked the sophistication of a complex buildup like Tottenham's, say, but for sheer excitement it was unsurpassed.
[ترجمه گوگل]مثلاً فاقد پیچیدگی یک ترکیب پیچیده مانند تاتنهام بود، اما برای هیجان محض، بینظیر بود [ترجمه ترگمان]این ساختمان فاقد پیچیدگی یک تجمع پیچیده مانند تاتنهام بود، که می گفت، اما برای هیجان محض، آن نیز بی نظیر بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. This will heighten your awareness of little-word buildup, and help you revise quickly.
[ترجمه گوگل]این آگاهی شما را از جمع آوری کلمات کم افزایش می دهد و به شما کمک می کند تا سریعاً تجدید نظر کنید [ترجمه ترگمان]این باعث افزایش آگاهی شما از انباشته شدن اطلاعات کوچک می شود و به شما کمک می کند به سرعت آن را اصلاح کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. Massage-Good for general relaxation and to relieve stress buildup in the muscle tissue.
[ترجمه گوگل]ماساژ - برای آرامش عمومی و کاهش استرس در بافت عضلانی مفید است [ترجمه ترگمان]ماساژ - خوب برای آرامش عمومی و تسکین تجمع استرس در بافت ماهیچه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. Germany's military buildup in the 1930s gave it a huge start on Britain and France.
[ترجمه گوگل]تقویت نظامی آلمان در دهه 1930 شروع بزرگی را در بریتانیا و فرانسه به این کشور داد [ترجمه ترگمان]رشد ارتش آلمان در دهه ۱۹۳۰ باعث آغاز عظیمی در بریتانیا و فرانسه شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. Based on the band transport model, the buildup of space charge field and the light-induced refractive index changes in photorefractive crystals are discussed.
[ترجمه گوگل]بر اساس مدل انتقال نوار، ایجاد میدان بار فضایی و تغییرات ضریب شکست ناشی از نور در کریستالهای انکسار نوری مورد بحث قرار میگیرد [ترجمه ترگمان]براساس مدل حمل و نقل باند، تجمع میدان شارژ فضا و تغییر ضریب شکست ناشی از نور در کریستال های photorefractive مورد بحث قرار گرفته اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. Multilayer printed wiring board, method for manufacturing buildup printed wiring board, and electronic apparatus.
[ترجمه گوگل]برد سیم کشی چاپی چندلایه، روشی برای ساخت برد سیم کشی چاپ شده و دستگاه الکترونیکی [ترجمه ترگمان]Multilayer، تخته طراحی، روش برای تولید buildup، بورد سیمی، و دستگاه الکترونیکی را به چاپ رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. The ABC fibrous buildup has started inside the carbon structure.
[ترجمه گوگل]تجمع فیبری ABC در داخل ساختار کربن آغاز شده است [ترجمه ترگمان]تجمع فیبری ABC در داخل ساختار کربن آغاز شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. At the same time, serious corrosion and scale buildup of water injection system, leak of water pipeline and high-pressure water injection equipment fault rate increase would happen.
[ترجمه گوگل]در همان زمان، خوردگی جدی و ایجاد مقیاس در سیستم تزریق آب، نشت خط لوله آب و افزایش نرخ خطای تجهیزات تزریق آب با فشار بالا اتفاق میافتد [ترجمه ترگمان]در همین زمان، خوردگی جدی و افزایش مقیاس سیستم تزریق آب، نشت خط لوله آب و افزایش نرخ خرابی تجهیزات تزریق آب با فشار بالا رخ خواهد داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[سینما] پرورش موضوع - (نوار) راهنما / لیدر [زمین شناسی] تجمیع نیروها یا ذخایر همچنین رسوبات کربناته ضخیمی که اساسا از موجودات تشکیل یافتهاند و دارای گسترش جانبی محدود میباشند [نساجی] خاصیت پوشانندگی رنگ [ریاضیات] ایجاد کردن، ساختن [پلیمر] تجمع
انگلیسی به انگلیسی
• construct, build (something new); publicize, advertise, bring to the attention of the public, promote; intensify, strengthen, increase a build-up of something is a gradual increase in it. the build-up to an important event is the period of time immediately before the event and the preparations that take place during that time. gradual increase (i.e. of military forces); development; accumulation; promotion, publicity (intended to increase the popularity of something)
پیشنهاد کاربران
آماده شدن We'll build up to it. آماده میشیم براش.
1. رشد کردن، بزرگ تر شدن چیزی 2. توسعه دادن ( چیزی ) ، شکل دادن ( چیزی ) ، تبدیل به چیزی کردن 3. بیشتر شدن ( احساس خاصی ) به مرور زمان 4. ساختن ( از نظر سلامتی ) ، تقویت کردن ( عضله و . . . ) 5. تعریف و تمجید کردن، بالا بردن اعتماد به نفس کسی با تعریف و تمجید از او
پرورش دادن ( عضله و . . . )
تهیه کردن
It means : increase or become larger or stronger For example : Slowly a thick layer of fat builds up on the pan's surface.
تمجمع یا افزایش تدریجی ( و منفی ) که منجر به یک مشکل یا یک بحران میشود. مثلا تجمع پروتئین امیلویید بتا که در ابتلا به آلزایمر نقش دارد
تقویت کردن، رشد دادن It builds up muscles and tones up body
تست کنکور با پاسخ گزینه ۱ ( build up )
[فعل] تقویت کردن بهتر کردن زیاد شدن انباشته شدن، تراکم یافتن [اسم] آماده سازی ( قبل از یک رویداد ) زمینه سازی افزایش تدریجی تعریف و تمجید
رشد یافتن
Enlarge develop increase
انباشت شدن رسوب کردن تجمع پیدا کردن زیاد شدن
A buildup is an accumulation وارد شده کنایه از اضافه شده مثلا فشار روانی وارد شده ( اضافه شده ) به کارمندان یک شرکت buildup of tension among employees during a time when the company had little money
آماده سازی برای چیزی. مثلا یه بازی مهمی قراره انجام بشه، از یه ساعت قبلش تو تلویزیون برنامه ای دارن و توش راجع به بازی صحبت می کنن، آمار میدن یا تصاویری مربوط به قبل پخش می کنند. در کل جو دادن به ماجرا.
Amplify
تراکم
Development
افزایش یافتن، بیشتر شدن
بالا بردن ( توسعه دادن ) بالا امدن ( تجمع ، انباشت )
ترویج دادن ، جمع کردن
ترویج ، معروف سازی
به تدریج گردآوری کردن به تدریج انباشتن به تدریج توسعه دادن به تدریج تقویت کردن به تدریج رسوب کردن build up. . . . . develop
cause to ) incease or become larger or stronger مثال:slowly a thick layer of fat builds up on the pan's surface
افزایش یافتن
build up the stress استرس ایجاد کردن
1. از کسی یا چیزی چنان تعریف و تمجید کنیم یا به عبارتی چنان تبلیغ کسی یا چیزی را بکنیم که در افکار دیگران نفوذ کرده و تاثیر بگذارد. 2. موجب تقویت حس اعتماد به نفس در کسی شدن.
انباشت، انباشتگی، انباشته شدگی تدارک
ساختن ( بدن ) منبع : mosaic
ساختن
بسته بندی مجدد بار ( در صنعت حمل بار هوایی )
گرد آوردن، تدارک دیدن
1. Build up: انباشته شدن یا کردن 2. Build something up: توسعه دادن یا تقویت و بهبود چیزی مثلا: Build your confidence up
افزایش تدریجی
رسوبات
انباشته شدن
در نقش اسم به معنای 1 ) انباشت، تراکم، تجمع، افزایش 2 ) تبلیغ، تعریف 3 ) تدارک
ترویج، افزایش
ساختن، طراحی کردن E. g: Build up a conversation between you and the policeman.
به معنی رسوب کردن ( برای مثال رسوب کلسترول در دیواره رگ )
تجمع یافتن
ساختن
در فیزیک به معنی " انباشت " در بعضی جاها استفاده میشه !